روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد


1. سه سری شش تایی شمع وارمر رنگی خوشبو با عطر وانیل و لیموی تازه و دارچین خریدم. عاشقشونم :***


2. امشب میرم واسه انتخاب پارچه پرده پنجره های خونه فسقلانی و سفارش دوختش :)


3. دیشب ، مامانم واقعا سوپرایز شد. موفق شدیم :))


4. دنبال فراگیری اصول فنگشوی واسه چیدمان خونه فسقلانی هستم. میخوام درست درمون باشه چیدنش :)


5. در ادامه بند چهارم پست قبلی ، دوتا پاگرد هم داره خونه فسقلانی که هنوز تصمیم نگرفتم چی توش بذارم که هم زیاد فضاگیر نباشه و هم قشنگ باشه و انرژی داشته باشه :|


6. امروز روز آخر ارائه صورت معاملات فصلی مودیان مالیاتی بود و من تازه امروز فهمیدم که در دیکشنری سازمان دارایی و مالیات ، ویزیت پزشکان و قرارداد وکالت وکلا و حق المشاوره مراکز مشاوره با کاروکسب قصاب و نجار و بقال و آرایشگر و آژانس املاک و مرکز ترک اعتیاد و .... در یک راستا قرار داره و همشون از دم ، "معامله" محسوب میشن!

ولذا با چندتا از دوستام خوردیم به ترافیک روز آخر ارائه صورت "معاملات" مون و یحتمل اگه فرصت ارائه ، تمدید نشه ، چهل درصد از مبلغ رو هم به عنوان جریمه باید بپردازیم :@@@

از این به بعد ظاهرا هر فصل باید مالیات بدیم که آقایون کم نیارن زبونم لال :|


7. همه تعرفه های تمبر دادگستری از جمله هزینه های دادرسی و تمبر مصدق و ... افزایش داشته تو سال جدید :@

تمبر برابر اصل از دویست تومن شده پونصد تومن و هنوز تمبر صد تومنی در اختیار واحد تمبر نذاشتن o-0

بنابراین عملا باید سه تا دویست تومنی بزنیم. اینم صدتومن اضافه واسه صدقه به دولت تدبــــــــــــــــیر و امید!






1. صبح پنج شنبه به اداره امور خونه فسقلانی گذشت و بازدید از چندتا کارگاه و گالری مبلمان :)

عصر پنج شنبه ، جلسه ماهانه مرکز نور که بسیار آموزنده و جالب بود :)

بعد از جلسه ، یه کتاب جدید از مسئول مرکز ، امانت گرفتم به اسم "مغزتان را ، رام کنید" اثر "جن تینچر" با ترجمه "ماندانا قهرمانلو".

دیروز صد صفحه شو خوندم. جالب بود و کلی تمرین داشت :)


2. دیروز از صبح تا شب به آشپزی و مطالعه مشغول بودم و بسیااااار هم عااااالی :)


3. امروز صبح بلاخره مدل مبل و پارچه شو قطعی کردم و گفتن که تا دوهفته دیگه تحویلش میدن :)


4. تو خونه فسقلانی ، یه طاقچه روی یکی از دیوارهای سالن هست که یه شش ضلعی نامنظمه. ایده خودم براش اینه که سه چهارتا قفسه شیشه ای بزنم و روش کتاب و شمع و عکس بذارم. کسی از دوستان خوش سلیقه ، پیشنهاد بهتری داره آیا؟؟؟ :)


5. وقتی دخترم لابلای مسائل دیفرانسیل و گسسته و هندسه و شیمی ،  غوطه میخوره من گیج میشم و حالم بد میشه :"(

وقتی انتخاب های تاپش ، رشته های غیرمهندسیه چه دلیلی داره اینهمه ریاضی بخونه آخه؟؟؟ :"(((


6. قراره امشب ، مامانو ببریم شب نشین و سوپرایزش کنیم :)))




این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.


یه عیدی با تاخیر واسه دوست جونای روشن و خاموش :دی

در یک اقدام محیر العقول ، یاد گرفتم که حجم عسکامو کم کنم :)))

یادتونه چقدر غر زدین که صفحه لود نمیشه و نمیتونین عسکا رو ببینین؟

الان اکثرشونو  با حجم کم براتون میذارم. البته دیگه توضیحاتشو نمی نویسم. خودتون یادتون میاد که هرکدوم مال چه قضیه ای هستش =))




















واسه شادی روحم دعا کنین :دییییی

فقط نفهمیدم که چیکار کنم که همشون مرتب و یک سایز بشه o-0






1. مبل ال و میزونیمکت ناهارخوری رو خودم طراحی کردم :)

شیک و ساده :)

باید برم سفارش بدم که بسازنش :)


2. کار سقف آشپزخونه و دیوارها و سقف سالن خونه فسقلانی تموم شد :)

مونده اتاقها و دیوارهای آشپزخونه و راهرو که بهم قول سه روزه دادن :)


3. یه دوست مجازی به اسم آرتمیس بانو دارم :*

مدت زیادی نیس که اینجا رو میخونه و وبشو میخونم. طبیعتا همدیگه رو هم ندیدیم. شاید کامنتامون واسه همدیگه جمعا بیست تا هم نشه. اونوقت این دوست مهربون من ، روز سیزده که داشته سبزه گره میزده واسه موفقیت دختر من و شادی خودم تو سال جدید ، دعا کرده!

ای جونممم :***


4. لعنت به طول و عرض رسانه حاج عزت :@

عزمشون جزمه که جمعیت مملکتو ببرن بالا :@

تو هر برنامه آبکی شون اعم از فیلم و سریال و آشپزی و ورزشی سمینار و کوفت و زهرمار ، با همه توان سعی دارن ملت همیشه در صحنه رو درگیر دوتا بچه دیگه کنن :@

کلا مشکل دیگه ای هم که نداره این خراب شده و اهالیش :@@@


5. فردا یه دادگاه بسیااااااااااااار مزخرف دارم :|


6. چرا جی میل باز نمیشه؟ رفقا واسه شماها باز میشه؟؟؟

سرعت واقعا پایینه. قاط زدم اصن :(((





1. این روزا ، یه پام دادگاهه و یه پام دفتره و یه پام خونه فسقلیه! زیتون سه پا =))


2. صبح تو دادگاه ، هق هق گریه یه مرد جوونو شنیدم و دیدم که دلش واسه بچه 16 روزه ش ، تنگ شده بود :(

اما اینقدر با وجدان و منصف بود که به قاضی میگفت: خداروشکر که بعد از دعوامون ، خانمم بچه رو با خودش برد وگرنه طفلک از شیر مادرش محروم میشد :"(


3. اینقدر که من تب کنکور دارم ، دخترم نداره o-0

کاش یه ریزه استرس مثبت میفتاد به دل این کنکوری بیخیال ما :|


4. دنبال یه مدل مبل راحتی ال و یه مدل میزونیمکت ناهارخوری هستم که خییییلی قشنگ باشه :)

خفه کردم خودمو :پی


5. خدایا من محکم چسبیدم بهت. ولم نکنیاااااا :***





1. سخت مشغول امور خونه فسقلانی هستم :*

شاید اگه سرعت نت یاری کنه ، عکسهای بیفر و افترشو بذارم :)


2. مراجعم اومده نشسته. تو دهنش تخمه س. میگه بذارین تخمه رو بشکنم و بخورمش تا حرفام یادم بیاد o-0 :دیییی


3. یکی از موکلهام مسیج داده که یه عیدی ناقابل براتون دارم و چه موقع هستین که بیارمش؟ :)

چی میتونه باشه یعنی؟ :دیییی


4. خدایا من تو رو خییییییییلی دوست دارم و خییییییییلی روی حضورت حساب میکنم. تو برای من کاملا کافی هستی :***




1. خداییش کدوم مهنسی اینقده باحاله؟؟؟

مهنس تیغی با هارتش و یه شیشه زیتون شور خونگی (دست گل مامانش بی بلا) اومد پیشم :***

مرسی کاکتوسی واسه همه چیـــــــــــــــــز :))


2. شاخص آرمان ، بد است :@


3. نگران موکلم هستم. هرچی زنگ میزنیم جواب نمیده. از شوهرش حتی قتل هم بعید نیس :"(


4. صبح تا ظهر درگیر کارهای خونه نقلی بودم :)


5. فردا ، آشپزی و مطالعه :)





        مهنس تیغی

         مهنس تیغی

          مهنس تیغی

          

فی الفور ، سه سوته ، بی معطلی ، جنگی ، برقی ، جلدی به دفتر زیتون لطفا خواهشا !!!



پ.ن

1 :"(((

2 :@@@

3. :(((

4. :|||





1. خب... هشتاد درصد فیلمها و کتابهایی که قرار بود تو تعطیلات ببینم و بخونم ، دیدم و خوندم :)

اون بیست درصدش که باقی موند بخاطر یه برنامه غیر مترقبه فورس ماژور بود که ییهوو پیش اومد و بعضی برنامه ریزی هامو جا به جا کرد :/


2. دارم به کار مورد علاقه م میپردازم : دیزاین یه خونه نقلی 87 متری :* :)


3. دخترم فقط دوهفته دیگه میره مدرسه :)


4. توی یه سایت معتبر که همش بهش سر میزنم و ازش استفاده میکنم ، قبل از عید یه کامنت واسه یکی مقاله هاش گذاشتم.

چند روز پیش یه ایمیل ازشون گرفتم که نوشته بودن اگه مایل باشم میتونم درباره همون موضوع یه مقاله بنویسم و به اسم خودم واسشون ارسال کنم تا بذارن تو سایت :)

نمیدونم بنویسم یا نه؟ :|


5. صبح تو دادگستری از موکل دوستم شنیدم که یکی از همکارامون داره دفترش معلق میشه :/

اصن نمی فهمم چرا بعضی همکارامون اینقدر راحت با آبروی حرفه ای شون بازی می کنن o-0




1. سرشار از حس بهار و تازگی ، وارد 93 شدم.

خدایا مطمئنم که مثل همیشه کنارم هستی. ممنونم ازت :***


2. بیست و هفتم اسفند به یه دورهمی دوستانه در فرهنگسرای آفتاب دعوت شدم :)

همه دوستانی که با مجموعه آفتاب همکاری می کنن دعوت بودن. گفتیم و خندیدیم و آب هویج بستنی خوردیم و یه کادوی بامزه هم از رئیس مجموعه گرفتیم :)


3. بیست و هشتم اسفند واسه اولین بار شخصا ناخنهامو فرنچ کردم :)

تجربه جالب و خوبی بود :)

یه فرنچ ساده و شیک که هرکی دید پسندید و آدرس آرایشگاهو پرسید :دی


4. بیست و نهم تا غروب به استراحت و الکی ووول خوردن گذشت :پی

لازم بود. همش که نباید بدوی و هول باشی آخه :/

سال تحویل ، کنار بابا بودم :)


5. اول فروردین از صبح کله سحر تا شب ، خونه مامانم خوش گذشت :)

پست تبریکو از همونجا گذاشتم :)


6. از روز دوم تا امروز ، دوتا نرم افزار نصب نشده داشتم که نصب شد و مرورشون کردم :)

صد صفحه از کتاب "اهدای جنین و دیگر روشهای باروری کمکی در حقوق ایران" تالیف "دکتر نجات فیض الهی" رو خوندم :)

یه سی دی آموزشی امانتی داشتم که دیدم و منتظرم بقیه ش به دستم برسه که ببینم :)


7. جای مامانم خالیه... خونه مون کتابخونه س... باید یه روز برم دفتر به اوضاع گلدونها و کشوهای میز و فایلها برسم... قراره چندتا فیلم که مدتها قبل دیدم و خیییییلی دوستشون داشتم دوباره بگیرم و ببینم... دیگه فعلا همین :)





عشق و لبخند و آرامش ، پیشکش اولین ساعات بهاری تون.

دوستای گلم ، عیدتون مبارک :)