ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بنام یک دانه خدای مهربانم که هرگز خلف وعده نکرده و بسیاااااااااااااااار یاره :****
کرکره رو بدیم بالا. یا الله :)
سلام دوستان عزیز و نازنینم. خواننده های خاموش و روشن.
چه خبرها؟ از ته دلم امیدوارم و دعا میکنم که تک تک شما تندرست و شاد و راضی باشید و بهترین روزهای زندگی تونو امسال تجربه کنید.
1. خبر خوب من ، ترخیص بیمار عزیزمون از بیمارستان و انتقال ایشون به منزل هست هرچند با شرایط بسیار دشوار و تنفس به کمک کپسول و پمپ اکسیژن و ساکشن مرتب و تغذیه لوله ای اما خوشحالم که دیگه از فضای غم انگیز بیمارستان جدا شدیم و باهمه وجودم از خداوند برای همه بیماران ، طلب شفای خیر میکنم. آآآآمین...
2. تو اون بدو بدوها و شلوغیهای قبل از عید و اونهمه دغدغه ریز و درشت ، همین کم بود که یه ابلاغ به دستم برسه که خانوم زیتون خانوم ، شما وکیل تسخیری یه متهم مواد مخدر شدی.... های های های... عجب کابوسی بود این پرونده... یعنی حقیقتا همینو کم داشتم که مجموعه دپرشنم تکمیل بشه... رفتم پرونده شو خوندم و بنظرم رسید که هییییییچ کاری از دستم برنمیاد. اقرار صریحش برای نگهداری و توزیع و مصرف و مقدار و نوع مواد مکشوفه در منزلش ، امیدمو برای هر دفاع موثری ناامید کرد اما آی مقاله خوندم ، آی کتاب زیر و رو کردم ، آی مشورت کردم و در نهایت باهمه توانم یک لایحه یک صفحه ای تنظیم کردم برای روز جلسه... رفقایی که تو اینستاگرام همراهم هستن ، فضای تلخ اون دادگاهو دیدن... بحث من الان رد یا تایید اعدام نیست. اصلا انرژی واسه چالش ندارم. صرفا اومدم بگم که تمام تلاشم و تمام سوادمو هزینه کردم تا اون لایحه یک صفحه ای در عین یاس اینقدر تاثیرگذار از آب دراومد که موکلم به جای اعدام ، ابد خورد... حرف دیگه ای هم ندارم درباره ش بگم...
3. دوران هجر را گذراندیم و زنده ایم / ما را به سخت جانی خود ، این گمان نبود...