روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد


1. رفتم مسافرت. یه مسافرت قشنگ. خیییییییلی قشنگ تر از اون چیزی که دلم میخواست. دقیقه به دقیقه ش و روز و شبش ، خاطره شد. خییییییییلی عالی بود. خییییییییییییلی :) :***


2. سالگرد پدرم مث همیشه به تلخی گذشت...


3. قبل از مسافرت ، یه ملاقات خصوصی حضوری با کاندیدای احتمالی شهرمون داشتم. یه شب با یکی از دوستان مشترکمون اومدن دفتر و نشستیم سنگها رو واکندیم و کافی خوردیم و ترایفل زدیم و رسما از من دعوت شد که به تیم ایشون ملحق بشم. خب... بعد از ماجراهای هشتاد و هشت ، کلا از این حوزه و حواشیش ، فاصله گرفته بودم اما حالا به یک دلیل بسیااااااااااااااار مهم شخصی که به صراحت هرچه تمام تر برای آقای کاندید و دوستمون توضیحش دادم ، به ایشون قول همکاری دادم و بابت اون دلیل هم از ایشون قول صادقانه گرفتم. تا ببینیم چه میشود...


4. یک آدم ابلهی که نمیدونم کیه ، مرتب تو دادگستری واسه جابجایی اتاقها و واحدها ، تز میده. آخه ابلهههههههه ، تو این سرما ، واحد کپی رو از وسط طبقه همکف برداشتی بردی گذاشتی دم در ورودی دادگستری؟!!! اصن تو عقل داری؟!!! مسلمون نیستی :@@@


5. چقد تراول های پنجاه تومنی جدید ، زشت و بدقواره هستن :/


6. انقدر امروز تو کارگاه ریشه سالم از حرفای خانمها انرژی گرفتم که حد نداره. پیشرفت شونو که میبینم از ته دلم ذوق میکنم :)


7. نماینده انجمن دانش آموختگان دانشگاه صنعتی ، دیشب اومد دفترم و نشستیم واسه اون برنامه ای که قبلا گفته بودم ، زمان و موضوع تعیین کردیم. امیدوارم جلسه خوبی بشه :)


8. ... به جان دوست که چون دوست در برم باشد / هزار دشمن اگر بر سرند ، غم نخورم / نشان پیکر خوبت نمیتوانم داد / که در تامل او ، خیره میشود بصرم / به جان و سر که نگردانم از وصال تو روی / وگر هزار ملامت رسد به جان و سرم ...




1. تو شعبه حقوقی جدید دادگستری شهرمون ، جناب قاضی هم رسیدگی میکنن و هم همزمان ، صورتجلسه رسیدگی رو تایپ میکنن و هم در برخی موارد ، همونجا فی المجلس ، رای رو صادر و امضا و شخصا به طرفین ، ابلاغ میکنن. یعنی خاااااااااااااااااااااااااک....


2. هفته گذشته ، یکی از هم دوره های زیتونک در همای اصفهان ، خیلی ناگهانی بر اثر تصادف از دنیا رفت... من دوبار باهاش تلفنی صحبت کرده بودم. زیتونک که از مراسم برگشت دااااغون بود... :"(


3. دو دهنه مغازه روبروی دفتر تا دیشب که داشتم میرفتم خونه ، آژانس املاک بود. امروز عصر دیدم که قنادی شده با همه تشکیلاتش و داره فروش میکنه. ملت ، سرعت گرفتن o-0


4. یه جاروشارژی خوب میخوام که کم صدا و پرقدرت و کوچولو و سبک باشه. کسی تجربه شو داره لطفا؟ :)


5. فردا صبح با دوستان دوره دانشگاه ، قرار صبحونه داریم. اولش گفتیم میریم هرمس. بعد دیدیم که صبحونه درواقع بهونه س که دور هم باشیم دوسه ساعت و خب نمیشد سه ساعت تو هرمس لنگر بندازیم. این شد که میریم لب آب و هرمس رو تو ایام کریسمس ، ردیف میکنیم. :) :*


6. چرا اینقد دلم مسافرت میخواد آخه؟! :@


7. زیتونک ، جمعه رفته بود تهران. میگفت تو مترو و اماکن شلوغ ، حکومت نظامی بوده. پلیس ضد ترور همه جا به تعداد نفرات زیاد ، مستقر بوده. خب... وقتی تو قلب پاریس اون اتفاق وحشتناک میفته اصلا دور از ذهن نیست که تهران و کلا ایران هم هدف باشه... مباد...


8. جان من می رقصد از شادی ، مگر یار آمده است؟ / میجهد چشمم همانا ، وقت دیدار آمده است...