تنهایی من ، معصوم است.
از آنها که دست خیالت هم حتی به آن نخواهد رسید.
نگاه بازاری ات را جمع کن و برو...
خدایا تو رو شکر میکنم که از من غیر از من ، کسی آسیب ندیده...
پ.ن
میدونم ادعای بزرگیه اما با یقین نوشتمش. هرگز به قصد و به عمد به کسی آزار نرسوندم. هرگز.
من تا وقتی که زنده هستم ، با هر فرد یا گروه یا جریانی که بخواد زن ایرانی رو با هر انگیزه و نیتی در مثلث اتاق خواب ، آشپزخونه ، اتاق بچه حبس کنه ، مبارزه میکنم.
من باورمو از دست دادم... برای آدمی که باورشو از دست میده ، هیچ چیز حقیقت نداره... زندگی وسط اقیانوس اکاذیب!
من یه دونه کوچیک اسفندم که افتادم روی ذغالهای گداخته یه منقل آتیش
اما چون یه دست نامرئی ، یه مخدر قوی بهم تزریق کرده ،نمیتونم بالا و پایین بپرم
واسه همین ، دارم آروم آروم آروم جزغاله میشم... بی سروصدا...