روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد


1. داشتم غذا می کشیدم واسه دخترم. یه دیش مربع سفید برداشتم و ناهارشو خیلی شیک دیزاین کردم و گذاشتم سر میز. بعدم سریع واسه خودم کشیدم و اومدم نشستم پیشش. ازم پرسید چرا واسه خودت دکور نزدی؟ :دیییی
گفتم: انگار با تو رودرواسی (رودربایستی!) دارم. میخواستم خوشگل باشه غذات.
خیلی مطمئن گفت: نه. رودرواسی نداری. عاشقمی. اسمش عشقه.
خوشحال شدم که اینقدر خیالش از بابت احساس من راحته :) :*


2. گودزیلا به شرکت بازگشت و فهمید که رئیس ، پرونده خرابکاری اونو سپرده به من و پیگیر اون دعوا شده.
مث مار زخمی به خودش میپیچید و فش فش زهر میپاشید.
منم عطای شرکتو به لقاش بخشیدم و اومدم بیرون کلا. به همین سادگی ، به همین خوشمزگی :)))


3. نون سویتال از شرکت سحر به امتحانش می ارزه. مشتریش شدم :***


4. رنگین کمان صبح چهارشنبه ، آموزشی نبود. تصمیم گرفتم که نظرسنجی کنم. از تک تک اعضاء ثابت و مهمان نظرشونو پرسیدم و اصن ذوقمرگ شدم از شنیدن حرفاشون. یعنی وقتی فهمیدم چه تغییراتی دادن تو سبک زندگیشون ، حالم واقعا خوش شد :)


5. بلاخره یادداشت سایت دوستمو نوشتم و منشر شد. لینک شو به بچه های وایبر دادم. اگه دیگه کسی آدرس میخواد بگه :)


6. یه کف شوی پلین خریدم. همونا که تی وی تبلیغ شو میده. بین بخارشو و کف شو مردد بودم. تحقیقا متوجه شدم که قدرت بخار به مرور کف پوشها رو سست میکنه. واسه همین کف شو خریدم. عاااااالیه :)


7. حدود دوماه قبل ، مامانم اینا یه مهمون از شیراز داشتن که یه جوون حدود بیست ساله بود. کلاه میگذاشت و عینک میزد. میشد کپی برابر اصل مرتضی پاشایی :"(
دخترم و داییش (شرط میبندم نمیدونستین من داداش دارم :دیییی) واسه اینکه دوستاشونو بذارن سرکار با مهمونمون رفتن میدون امام و کوه صفه و عکس گرفتن و فرستادن وایبر و واتس آپ!
خدا میدونه اون شب چقدر از واکنش دوستای این دوتا وروجک خندیدیم و اذیت شون کردیم...
روح مرتضی پاشایی عزیز شاد :"(

وقتی اینجا و اینجا  و اینجا رو خوندم و دیدم ، هم از پتانسیل و هم از نیاز مردم ، شگفت زده شدم ولی...

به شخصه ، باااارها با شنیدن " تو کنار منی به تو قرصه دلم ، تا کنار منی نمیترسه دلم" قوی شدم :"(


پ.ن
مینای عزیزم و آقای رضوی بسیااااااااااااار از مشورتهای وایبری تون درمورد حیوون خونگی ممنونم :)
شهرزاد جون خصوصی تو خوندم. مرسی نازنین :) 




1. لطفا اگه تجربه دارین راهنمایی کنین :
همستر یا پرنده؟
احساس میکنم یه دوست کوچولو لازم دارم تو خونه!
قبلا بچه خرگوش و لاک پشت فسقلی داشتم. حتی جوجه اردک :)
نظرتون یا پیشنهادتون چیه؟ 


2. یه مراجع داشتم امروز. یه خانم کاملا احمق :@
اومده میگه که شوهرم ازم خواسته که با دوستش رابطه جنسی داشته باشم ولی تو بقیه مسایل زندگیمون با هم باشیم!
حالا بنظرتون من چکار کنم؟
گفتم: بنظر من همین الان از جلوی چشمم دور شو.
اون اصطلاح "ناقصه عقل" دقیقا در مورد این دسته از "ضعیفه ها" صادقه :@@@


3. بفرمایین دم نوش دارچین و عسل :*


4. فردا صبح اول مشاوره :/ و بعد رنگین کمان :) و بعد مراحل تمدید پروانه :"(  






1. هنوزم وقتی مامانم میاد خونمون و از چیدمان و سلیقه م تو خرید وسایل یا از دست پختم تعریف میکنه ، ذوق زده و خوشحال میشم. همون حس سی سال قبل دست میده بهم که اتاق مو مرتب میکردم و مامانم می اومد می دید و تشویقم میکرد. میشم همون زیتون کوچولو و کیف میکنم :)))


2. امروز شرکت بودم. اخباری حکایت از بازگشت گودزیلا میکرد. همه حالشون ازاین خبر بد بود.
بهرحال موندن من اونجا فقط به شرط ادب ایشون خواهد بود. تا ببینیم چی میشه :/


3. ارشاد به هما گیر داده که باید روز آموزش دخترا و پسرا رو جدا کنین! تفکیک جنسیتی :/
با اینکه کلاساشون مختلط نبود و حتی تایم برک شون هم تداخل نداشت!
بهرحال زوج و فرد شدن و من منتظرم که روزی وسط هواپیما هم پرده بکشن و زنونه مردونه کنن پروازها رو o-0


4. بن سای قشنگم یه خواهر پیدا کرد به اسم: آنالی :*
بن سای من اسم نداشت. درواقع من اصلا فکر نکرده بودم که براش اسم بذارم. بهش میگفتم "عزیزم".
امروز مامان آنالی واسه "عزیزم" اسم گذاشت : مانلی :*
مرسی آیداجون :***


5. یه مراجع داشتم. اومده میگه که شوهرم هیییییییییییچ مشکلی نداره. فقط میزنه و فحشهای رکیک میده!

بهش گفتم شاید از نظر تو شوهرت هیییییییییچ مشکلی نداره اما از نظر من خودت قطعا یه مشکل بسیااااااااار بزرگ داری :@


6. یه دونه از اینا خریدم. خعععلی باحاله. دوسش دارم. آخی... با مزه س خب :پی


7. فردا صبح ، دادگاه :)






1. من و زیتونک یهویی و بی برنامه ، رفتیم مسافرت :)))

پنج شنبه ظهر بعد از خرید البسه زمستانی داشتیم اطراف سی و سه پل قدم میزدیم که یه مسیج اومد با مشخصات یه تور خوب. ما هم جوگیر و بی جنبه! زنگ زدیم به دوستمون که آژانس هواپیمایی کار میکنه و گفتیم اوکی کن. هیچی دیگه. جمعه شب رفتیم و دیشب برگشتیم. جاتون سبز. هوا عالی و مفرح. یه چندتا آف خوب هم بود که ترکوندیم دیگه :)))


2. آقا امروز حیثیتمو به باد دادم کلا :/
صبح باید میرفتم دادگاه تجدیدنظر واسه توضیح به قاضی و مستشار شعبه ای که از یکسال قبل نتونسته بودن روی پرونده موکلم تصمیم بگیرن!
از صبح تا قبل ازظهر اونجا بودم و میچرخیدم. خب حیثیتم رفت دیگه. چرا؟ چون روسریمو وارونه پوشیده بودم و ظهر اینو فهمیدم :@

3. یک نسل از راننده ها هستن که بسیار بی تربیت و بی نزاکت هستن :@@@
همونایی که میان تو لاین سرعت اما عروس میبرن یا میان تو لاین یواش اما سر میبرن :@
یعنی واااااااقعااااااا رو اعصابن :@@@ 

امروز نزدیک بود یکیشونو بزنم بکشم :@@@




1. به شدت سرما خوردم. یعنی الان گلو و بینی و گوشام میسوزه و خارش داره :@
ظهر یخچالو از شلغم و نارنگی و گریپفوت و چغندر و کدو حلوایی و پرتقال و قارچ و هویج و گوجه و کاهو و فلفل دلمه ( لیموشیرین دوست ندارم خب! ) پر کردم. همچنین موز و پسته برای تقویت :دی

خداروشکر بابت سلامتی و پول و نعمتهای خوشمزه :***


2. امروز واسه چهارمین بار ، بابت پرونده شرکت رفتم نطنز. عاشق دادگستریش شدم. واسه ایام کهولت بد نیس :)))


3. تبصره ماده دو قانون جدید حمایت خانواده مقرر کرده که از زمان تصویب ( اسفند91 ) حداکثر ظرف پنج سال همه شعب خانواده موظف به تامین قاضی مشاور زن هستن :)
دیروز تو دادگستری خودمون دیدم که دادرس علی البدل شعبه خانواده یک خانم نازنین بود که قبلا دادیار یکی از شعب کیفری بودش و من دوستش می داشتم. ضمنا واسه رئیس شعبه خانواده هم یه همکار قاضی مشاور زن فرستاده بودن :)
ایشون هم خانم خوش اخلاقی بودن :)
امیدوارم کار ما کنار این دوستان هر روز سهل تر بشه :)


4. واسه خونه با همون شرکتی که واسه دفتر ، نت گرفته بودم قرارداد بستم.

تا دوسه روز دیگه از پشت کوه میایم بیرون :دییییی


5. دوست جونای قدیمی میدونن که مسئول کمیته حقوقی کارگروه زنان شهرمون هستم.
سرپرست کارگروه ، دوست خوب و بسیار پرانرژی و فعال من خانم آرزو فاطمی هستش که کارشناس ارشد جامعه شناسیه.
جمعه شب گذشته بهم خبر داد که با حکم رسمی به سمت مسئول کارگروه دختران وزارت ورزش و جوانان منصوب شده :)
شنبه هم در حضور رئیس مجلس و وزیر ورزش و معاونین دیگر وزرا و نمایندگان در محل مجلس در خصوص مطالبات جامعه دختران و بانوان ، صحبت کرد.
تبریک به آرزوی عزیزم و به امید موفقیت همه دختران شهرم و سرزمینم که لایق بهترین شرایط و امکانات زندگی و تحصیلی و شغلی هستن :***  
ضمنا آرزو یک سایت به ثبت رسونده که قراره در حوزه مسائل زنان فعالیت کنه. از من خواسته تو اون فضا هم باهاش همکاری کنم. قرار شده یه یادداشت برای افتتاح سایتش بنویسم. کی دلش میخواد اونو بخونه؟ :پی