روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد




.... یا من اسمه دواء و ذکره شفاء ....







1. دوره هما تموم شد و زیتونک امتحان جامع پایان دوره رو با نمره عالی ، پاس کرد و مدرک شو تحویل گرفت و اینقققدر خوشحاله که حد نداره. حتی با وجود اینکه میدونه هیـــــــــــــــــــــــچ تضمینی واسه استخدام وجود نداره اما ازاینکه این چندماه دنبال علاقه واقعیش رفت و براش زحمتهاااااا کشید از خودش راضیه.

کلاسای دانشگاهشم رسما از امروز شروع شد :)
که خیلی صریح میگه صرفا بخاطر تو و فقط واسه اینکه یه مدرکی داشته باشم که عریضه خالی نمونه ،  میرم دانشگاه :/


2. جمعه شب دست زیتون کوچولوی درونمو گرفتم و دو به دو رفتیم شهر موشها رو دیدیم :) 


3. تقریبا دو ماهی هست که درگیر بیماری سخت یکی از بستگان نزدیک مون هستیم. من ایشونو دوست دارم. همیشه با من مهربون بودن. از خدا براشون سلامتی میخوام :"(


4. یه دوست خوب دارم که یه فیلم پر از حرف بهم معرفی کرد و گفت که حتما ببینمش. میدونستم چیز الکی پیشنهاد نمیده. مخصوصا که قبلش یک ساعتی تو واتساپ واسه هم نوشته بودیم و بعدش این فیلمو معرفی کرد. خلاصه فیلمه رو گرفتم و دیدم و لذت بردم. الان میخوام به شمام بگم حتما ببینینش. ضرر نمی کنین : رستگاری در شائوشنگ. اثر فرانک دارابونت با بازی تیم رابینز و مورگان فریمن.


5. فردا صبح ، مشاوره و بعدش ، رنگین کمان :)




اووووووف.... من دوباره تنبلی نگارشی کردم :|


1. خب! همون موکل حقیقتا ناقص العقلم بود که تو پست قبلی ، خبر خودکشی شو دادم ، مجددا برگشت سر خونه ش!!!

دیگه حتی اگه مرد یا به قتل رسید هم کوچکترین ربطی به من نداره.
کاسه داغتر از آش نمیشم. والااااا. خلایق هر چه لایق :/


2. تست هوش دوم اون یکی موکلم که معتقد بود شوهرش اختلال روانی داره و ضمنا ناتوانی جنسی هم داره ، آماده شد. هوشبهرش گرچه باتوجه به نتیجه تفسیرتست پایین تشخیص داده شد اما به تایید روانپزشک مجری تست ، در حدی که تو روابط زناشویی تولید اشکال کنه نبود.

ضمنا آخرین خبر اینکه شوهرش متقابلا دعوای تمکین مطرح کرده (صرفا واسه اینکه از پرداخت نفقه معاف بشه و بتونه اجازه ازدواج مجدد بگیره و به این نحو ، یه چماق بگیره بالاسر موکلم که از حقوق قانونیش در ازای طلاق  بگذره! دیگه دست مردا تو اینجور مواقع کااااااملا واسه من رو شده.) و تقاضای تست هوش کرده و پرونده شون به یکی دیگه از مراکز مشاوره ارجاع شده و موکلم و شوهرش هردونفر رفتن تست دادن. زنگ زدم به اون آقای مشاور و ماجرا رو براش توضیح دادم و ایشون گفتن با توجه به تست ، فقط موکل شما هوشبهرش طبیعی نیست :///

3. زیتونک به مرحله تمرین انانس رسید. وقتی اون دوتا جمله کذایی رو ابتدای متن انانس میخونه ، نمیدونم بخندم یا گریه کنم :|
نگاهش میکنم ویه  لبخند مسخره میزنم. میگه: مااااماااان مجبورم. میفهمی؟ مجبوووووووور!


4. شرکت لبنیات هراز ، ماستهای مخلفاتی خوشمزه ای داره.

تا حالا ماست کرفس و ماست دلال و ماست بادمجونشو خریدم و خوشم اومده :)))


5. رااااااااااااااااااستی عروس هلندی خریدم :***

سپرده بودم به داداش کاکتوس جانم (که چقده جاش اینجا خالیه. کاکتوسو میگماااا ، نه داداششو :دی. البته تو پیج انجمن زنان و کلا واتساپ ، چسبیدیم به هم :دییییییی ) که برام بخره. زحمتشو کشید و خرید :)
با زیتونک نشستیم عقل و سلیقه مونو ریختیم روهم واسه اسمش. خواستیم بذاریم سوشا. سرچ کردیم معنیشو و فهمیدیم اسم یکی از بزرگان زرتشتی هست. مخفف همون سوشیانت.
بعد اسمشو گذاشتیم ساشا به معنای مدافع و نگهبان :)
پسرکوچولوی مامانی بامزه  باحالیه. دوماهشه :***


6. هفته قبل یکی از دوستان همکلاسی دوره دانشگاهو تو دادگستری استان دیدم.

بعد از کللللی بغل و ماچ و لوس بازی و اینا ، اون سراغ چند نفرو از من گرفت و من سراغ چندنفرو از اون گرفتم و ظاهرا این دیدار و دلتنگیهای ابراز شده واسه دوستم آنچنان تاثیرگزار بود که من همون شب ییهوو با یه گروه جدید تو وایبر روبرو شدم. دوستم همت کرد و همه بچه های ورودی خودمونو جمع کرد و شماره اونایی که نداشت پیدا کرد و... وااااااای که الان یه هفته س شب و روز داریم خاطرات اون چهارسالو مرور می کنیم و قاه قاه قاه میخندیم. یعنی واقعا قاه قاه قاه :دییییییییی


دوباره نصف حرفام موند که! چرا؟ :/