روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد



1. من و زیتونک یهویی و بی برنامه ، رفتیم مسافرت :)))

پنج شنبه ظهر بعد از خرید البسه زمستانی داشتیم اطراف سی و سه پل قدم میزدیم که یه مسیج اومد با مشخصات یه تور خوب. ما هم جوگیر و بی جنبه! زنگ زدیم به دوستمون که آژانس هواپیمایی کار میکنه و گفتیم اوکی کن. هیچی دیگه. جمعه شب رفتیم و دیشب برگشتیم. جاتون سبز. هوا عالی و مفرح. یه چندتا آف خوب هم بود که ترکوندیم دیگه :)))


2. آقا امروز حیثیتمو به باد دادم کلا :/
صبح باید میرفتم دادگاه تجدیدنظر واسه توضیح به قاضی و مستشار شعبه ای که از یکسال قبل نتونسته بودن روی پرونده موکلم تصمیم بگیرن!
از صبح تا قبل ازظهر اونجا بودم و میچرخیدم. خب حیثیتم رفت دیگه. چرا؟ چون روسریمو وارونه پوشیده بودم و ظهر اینو فهمیدم :@

3. یک نسل از راننده ها هستن که بسیار بی تربیت و بی نزاکت هستن :@@@
همونایی که میان تو لاین سرعت اما عروس میبرن یا میان تو لاین یواش اما سر میبرن :@
یعنی واااااااقعااااااا رو اعصابن :@@@ 

امروز نزدیک بود یکیشونو بزنم بکشم :@@@



نظرات 11 + ارسال نظر
mika چهارشنبه 14 آبان 1393 ساعت 08:16 ب.ظ http://mika-majd.blogfa.com

سلام زیتون خانم ببخشید من نتم دایم قطع میشد بخاطر قطعی برق فقط یه لحظه دیدم نظرگذاشتید ولی یه دفعه پرید.اگه امکان داره یکبار دیگه نظرتون رو لطفا برای اون پست بنویسید.

باشه عزیزم

mika چهارشنبه 14 آبان 1393 ساعت 08:39 ب.ظ http://mika-majd.blogfa.com

شرمنده بهرحال ایندفعه که شما تشریف اوردی اینطور شد البته یه چیزایی اضافه کردم بخونید ممنون میشم

حتما میام میخونمش

کــــاکتوس صــــورتی چهارشنبه 14 آبان 1393 ساعت 09:42 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com

به سلامتی و دلی خوش

گفتم بهت که دو شب بود تو فکر همون مسافرت بودم حالا چراشو نمیدونم
یهویی :))))

زاینده رود کم کمک میخنده
شایدم گریه میکنه :|

ممنون تیغی جانم

یهویی :))))

ماجراهای ویلاشهرو شنیدی؟

رها آفرینش پنج‌شنبه 15 آبان 1393 ساعت 04:03 ب.ظ

خارجه اونوقت؟ چه خوب که خوش گذشته،همیشه خوش باشید... قدر گشت و گذار با دخترت رو بدون،آرزوی بزرگ زندگی من بود که...

مرسی عزیزم
امیدوارم پسرای گلت و همسر مهربونت همیشه کنارت باشن ولی راست میگی. دختر یه نعمت بزرگه واسه هر مادری

شهرزاد جمعه 16 آبان 1393 ساعت 03:56 ب.ظ http://fartooclose.blogsky.com

به قول داداشم، ازین دست راننده ها که انگار کاری جایی ندارن، پشت سرشون گیر کنی روزت شب شده به هیچ کاری ام نرسیدی =))

والا. خون خونتو میخوره اما یارو انگار که نه انگار

خان عمو شنبه 17 آبان 1393 ساعت 11:35 ق.ظ http://mrmustache.blogsky.com

شکر خدا سفری داشتین پس
بابا شما که وکیلی طرف رو بکش کنار جاده نصیحتش کن
اصلاح میشه
نشد
ببندش پشت ماشین رو آسفالت بکشش چند کیلومتر
مطمئنا آدم میشه

بله. بسیارهم عالی بود. جاتون سبز

زبون آدمیزاد نمیفهمن که عمو. مطمئنم تجربه شو داشتین با تبی جان
پیشنهادتون خطر داره عموووو

آرتمیس شنبه 17 آبان 1393 ساعت 02:15 ب.ظ

به به زیتون خانم.همیشه به سفرجای ماروهم خالی میکردین.
روسری برعکس؟ عجب صحنه ای بودها

مرسی عزیزم.
از وقتی تو وایبر اون مسیجو دادی قند تو دلم آب میشه یادت که میفتم

آره روسری وارونه! ساتن ساده سورمه ای. وارونه ش مات و روی اصلیش براق. فقط فکر کنم همکارهای خانم متوجه شده باشن وگرنه آقایون که فرق این نکات ظریفو تشخیص نمیدن که

آقــــــMasʘ‿ʘd ـــــا شنبه 17 آبان 1393 ساعت 04:57 ب.ظ

1خب سوغاتیا من چے میشہ
سرے قبلی قرار بود چے بیارے برام
با این دفعہ هردو را بهم بده

2جا م خالے بوده:دی

3شما بزنید من وکیل اشنا دارم
فقط قشنگ بزن که دیگه نسل تموم بشه:دی




خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
خخخخخــــــــــخخخخخخخــــــــــخخخ

1. رفته پیش سری قبلیا :دیییی

2. یه وضعیییییییییتی :))))

3. یه نفر نیس که بزنم تموم بشه. ریخته فت و فراوون. وکیلت یه بار میاد جلو دوبار میاد جلو بقیشو چیکار کنم خب؟

چچچچچچچچچچچچچچ

کــــاکتوس صــــورتی شنبه 17 آبان 1393 ساعت 10:22 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com

چاقو؟

بله
ولی منبع ندارم :(

هم چاقو و هم پیچ گوشتی!!!

منبع موثقه متاسفانه :"(

asmani یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 08:43 ب.ظ http://asmani1111.blogsky.com/

سلام
اصولا نمیدونم چرا همیشه تو درس و مدرسه از سوال اول شروع نمیکردم به جواب دادن شایدم دلیلش این بود که همیشه کتاب رو از آخر به اول بعضی وقتها هم از وسط به هر طرف که راه داد میخوندم الانم یه راست میرم سراغ بند دوم و جریان روسری که به گمانم بهتره بگید این یک نوع اعتراض مدنی به وضعیت دادگاه بوده آخه یعنی چی نمیتونن تصمیم بگیرن خب حتما مشکلی وجود داره که شما سعی در حلش نداری شاید یارانه ندادن تو بند سوم هم تعبیر زیبایی بود لاین سرعت و عروس بر و ... خوشم اومد درمورد بند اول هم عرضی نیست

سلام علیرضاخان.
خوش اومدی.
اتفاقا منم بعضی امتحانا رو از وسط یا آخر شروع به جواب میکردم :)

2. من خیلی صادقم. اصلا اعتراض نبود! فقط گیجی و خستگی سفر بود. همین. اصولا اعتراضات من شدیدتر از این حرفهاست :)
حتما مشکلی وجود داره که من سعی در حلش ندارم؟ حتما؟؟؟
همیشه همینطور قضاوت میکنی؟
3. قابلی نداشت :دی
1.

آی دا سه‌شنبه 20 آبان 1393 ساعت 12:38 ق.ظ

خوشحالم که بهتون خوش گذشته .. :)
دلم برای رانندگی خیلی تنگ شده

مرسی عزیزم :*

وقتی یه دونه خووووبشو خریدی تلافی میکنی و دلت خنک میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد