روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد


اووووووف.... من دوباره تنبلی نگارشی کردم :|


1. خب! همون موکل حقیقتا ناقص العقلم بود که تو پست قبلی ، خبر خودکشی شو دادم ، مجددا برگشت سر خونه ش!!!

دیگه حتی اگه مرد یا به قتل رسید هم کوچکترین ربطی به من نداره.
کاسه داغتر از آش نمیشم. والااااا. خلایق هر چه لایق :/


2. تست هوش دوم اون یکی موکلم که معتقد بود شوهرش اختلال روانی داره و ضمنا ناتوانی جنسی هم داره ، آماده شد. هوشبهرش گرچه باتوجه به نتیجه تفسیرتست پایین تشخیص داده شد اما به تایید روانپزشک مجری تست ، در حدی که تو روابط زناشویی تولید اشکال کنه نبود.

ضمنا آخرین خبر اینکه شوهرش متقابلا دعوای تمکین مطرح کرده (صرفا واسه اینکه از پرداخت نفقه معاف بشه و بتونه اجازه ازدواج مجدد بگیره و به این نحو ، یه چماق بگیره بالاسر موکلم که از حقوق قانونیش در ازای طلاق  بگذره! دیگه دست مردا تو اینجور مواقع کااااااملا واسه من رو شده.) و تقاضای تست هوش کرده و پرونده شون به یکی دیگه از مراکز مشاوره ارجاع شده و موکلم و شوهرش هردونفر رفتن تست دادن. زنگ زدم به اون آقای مشاور و ماجرا رو براش توضیح دادم و ایشون گفتن با توجه به تست ، فقط موکل شما هوشبهرش طبیعی نیست :///

3. زیتونک به مرحله تمرین انانس رسید. وقتی اون دوتا جمله کذایی رو ابتدای متن انانس میخونه ، نمیدونم بخندم یا گریه کنم :|
نگاهش میکنم ویه  لبخند مسخره میزنم. میگه: مااااماااان مجبورم. میفهمی؟ مجبوووووووور!


4. شرکت لبنیات هراز ، ماستهای مخلفاتی خوشمزه ای داره.

تا حالا ماست کرفس و ماست دلال و ماست بادمجونشو خریدم و خوشم اومده :)))


5. رااااااااااااااااااستی عروس هلندی خریدم :***

سپرده بودم به داداش کاکتوس جانم (که چقده جاش اینجا خالیه. کاکتوسو میگماااا ، نه داداششو :دی. البته تو پیج انجمن زنان و کلا واتساپ ، چسبیدیم به هم :دییییییی ) که برام بخره. زحمتشو کشید و خرید :)
با زیتونک نشستیم عقل و سلیقه مونو ریختیم روهم واسه اسمش. خواستیم بذاریم سوشا. سرچ کردیم معنیشو و فهمیدیم اسم یکی از بزرگان زرتشتی هست. مخفف همون سوشیانت.
بعد اسمشو گذاشتیم ساشا به معنای مدافع و نگهبان :)
پسرکوچولوی مامانی بامزه  باحالیه. دوماهشه :***


6. هفته قبل یکی از دوستان همکلاسی دوره دانشگاهو تو دادگستری استان دیدم.

بعد از کللللی بغل و ماچ و لوس بازی و اینا ، اون سراغ چند نفرو از من گرفت و من سراغ چندنفرو از اون گرفتم و ظاهرا این دیدار و دلتنگیهای ابراز شده واسه دوستم آنچنان تاثیرگزار بود که من همون شب ییهوو با یه گروه جدید تو وایبر روبرو شدم. دوستم همت کرد و همه بچه های ورودی خودمونو جمع کرد و شماره اونایی که نداشت پیدا کرد و... وااااااای که الان یه هفته س شب و روز داریم خاطرات اون چهارسالو مرور می کنیم و قاه قاه قاه میخندیم. یعنی واقعا قاه قاه قاه :دییییییییی


دوباره نصف حرفام موند که! چرا؟ :/





نظرات 9 + ارسال نظر
عمو سیبیلو یکشنبه 5 بهمن 1393 ساعت 08:30 ق.ظ

اف یکشنبه 5 بهمن 1393 ساعت 11:43 ق.ظ http://darhamnevesht.blogsky.com/

خوب از قدیم می گن خلایق هر چه لایق!
خودش رو حتما لایق این بدرفتاریها می بینه دیگه!

عروستونم مبارکککککک
دوستم داره
همه شآزاده تو خونه شون
رو شونه ش هم می شینه
خیلی ملووووووسه

زیتونک جان بازیگری و تئاترمی خونن؟

سلام افروزجان. خوش اومدی دوستم

موافقم. دیگه حرص شو نمیخورم

مرسیییییییییی
مال ما هنوز دستی نشده. ولی میدونم کم کم میاد تو تختم

زیتونکو تو وایبر برات میگم. مراجعم اومدش

مگی یکشنبه 5 بهمن 1393 ساعت 05:32 ب.ظ

به به عزیزممم !
چه عجب نوشتین :دی
درباره ماجرا اولی که خودتون گفتین ...لیاقتش همونه دیگه !
---
گریه م در اومد که هوشبهر موکل شما گفتن طبیعی نیست : (( ای بابا ...

اون دو جمله چیه یعنی که زیتونک می خونه ؟!

شلوغ پلوغم مگی.
درهم و برهمممم
ولی به قول بز کوهی خدایا شکرت که کارام زیاد شده

آره واقعا. نمیخواد مث یه انسان زندگی کنه. چکارش کنم دیگه

هوشبهرش طبیعی نیس ولی من نمیذارم پسره سرشو گول بماله

اون دوجمله... واه واه واه... درود به روح و روان یکی و آرزوی طول عمر واسه یکی دیگه

هدی32 دوشنبه 6 بهمن 1393 ساعت 08:01 ق.ظ

سلام زیتونی جونم خوبی عزیزم زیتونک خدا قوت

سلااااااام هدی جانم. بلاخره کامنت گذاشتیاااا
فکر کن ممکنه چندنفر مث تو نمی دونن جاش کجاس؟
تازه شم نمی پرسن

پریسا دوشنبه 6 بهمن 1393 ساعت 12:21 ب.ظ http://ghasedakvamah.blogfa.com/

منم سلام
یواشکی خودندمتون ببخشید
همشهری هستیما
چقدر خوب مینویسید

سلام قاصدک جان.
دیگه یواشکی نیس. کامنت گذاشتی

هم استانی

مرسی. به من لطف داری

هدی32 دوشنبه 6 بهمن 1393 ساعت 03:31 ب.ظ

زیتونی جون عمرا من بدیدم همیشه فکر میکردم قسمت نظرات بستید



خوشحالم که پرسیدی

شهرزاد دوشنبه 6 بهمن 1393 ساعت 07:33 ب.ظ

سلام زیتون جان
پس بلاخره پرنده خریدی!
زندگی آدمو کثیف نمیکنه پرنده؟ آخه فک نکنم تو قفس نگهداری بشه درسته؟
ولی سرچ کردم پرده خیلیییی قشنگی بود مبارکه
داشتن موجود زنده تو خونه خیلی حس خوبی داره :)

سلام شهرزاد جانم :*
آآآآره... اینقده ناااااااازه

والا کثیف کاریش قابل نظافت فوریه و دااااغونم نیس
الان ساشا میاد از قفسش بیرون و همه جا راه میره و به همه جا سرک میکشه فضول خان
عکسشو بچه های وایبر تو لوکیشنهای مختلف دیدن

مگی سه‌شنبه 7 بهمن 1393 ساعت 05:26 ب.ظ http://meghan.blogsky.com

زیتون جونم :-* :-* :-*
یه پست هست به اسم برای خودم اگه وقتت گرفته نمیشه و دوست داری می تونی بخونی.. چیز خاصی نیستا
ولی خب فکر کردم لازم نیست همه بدونن و از طرفی فقط ترجیح دادم نظر بعضی ها رو بدونم

عزیزمی :***
رمزو دیدم.
مرسی از اعتمادت. حتتتما میام میخونمش. امروز شلوغم یه کم. زوووود میام

رها آفرینش پنج‌شنبه 9 بهمن 1393 ساعت 10:44 ب.ظ http://rahadargandomzar.blogsky.com/

پس عروس آوردی و مادرشوهر شدی...به سلامتی،مبارک باشه...آزاده توی خونه؟ یا باید اول یادش بدین یه سری کارها رو؟

مادرشوهر
رها عروسمون ، پسره. حالا من چی میشم دقیقا؟ اون چی میشه دقیقا؟

شبها تو قفسه. درشم بسته. صبح که بیدار میشم در قفسشو باز میکنم. دیگه تا هروقت که خونه باشم خودش گاهی میره قفس و گاهی میاد بیرون. خودمختار عمل میکنه
خییییییییییلی دوست داشتنیه. چندبار در طول روز وسوسه میشم که بخورمشششش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد