روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد


1.  برای پست قبلی 28 کامنت ثبت شده که ادبیات برخی از اونها منو در تحیر فرو برده! از بین این 28 کامنت 5 تاش خصوصی بود و فقط تقاضای آدرس وبلاگ خانم نویسنده رو داشتن! (همینجا بگم که منتظر نباشید من با ایمیلی که نمیشناسم تماس بگیرم. عجب آدمهایی هستین شماهااا!!!)  از 23 کامنت باقی مانده فقط 4 تاش قابل تایید بود که تایید شد. دلیل تحیر من و دلیل عدم تایید اون کامنتها اینه که ملت با اعتماد به نفس عجیب و غریبی ، دهان مبارک رو باز کرده بودن و تا جا داشت توهین و تحقیر و ناسزا نوشته بودن. مودبانه و غیر مودبانه. تا تونسته بودن ، اون رفتارها و اون خانم رو قضاوت کرده بودن... ای داد بیداد... یعنی حتی ظرفیت نقد درست و حسابی هم نداریم! یکی از همه جالبتر بود. هر چی دلش خواسته بود نوشته بود و روز بعدش اومده بود خواهش کرده بود که کامنتش تایید نشه و خصوصی بمونه! ای داد بیداد... بگذریم... حوصله ندارم بیشتر حرص بخورم... فقط یه نکته بگم: مواظب خودتون باشین.


2. دانشمند جوان عزیز ما ، پدر شد. ای جااااان دلم... پسرک نازنینی به دنیا اومد به نام انوشیروان. زیبا و کوچک. امیدوارم تحت تربیت چونان پدری ( والبته مادر فرهیخته مهربانش) ، جوان برومند و باسوادی بشه که بهش ببالیم :***


3. دوست عزیزم آرزو که مدیر انجمن زنان شهر و نیز مسئول امور بانوان میراث فرهنگی استان هستش ، دکترای جامعه شناسی توسعه قبول شد. از دوستان همکلاسی هم ندا و مریم به جمع ارشدها پیوستن. مباااااااارکااااااا باشه :***


4. چقدر نرخ خدمات دندونپزشکی گرونه. تازه هنوزم بعد از چند روز صدای قیژ قیژ مته و درد آمپول عمیق بی حسی و اون بوی گند خاص تو شامه و مغزم مونده. ولی در عوض دندونام خوجل موجل و البته سالم شدن. سه تا ویزیت دیگه هم باید برم که دیگه اسااااسی همه کاراش انجام بشه :)


5. دیدنیها رو یادتونه؟ استاد جلال مقامی ، دیروز صبح ، دعوت شده بودن به یه برنامه تلویزیونی زنده استانی. الهی... چقدر نوستالژی مرور کردم... یه موضوع خیلی جالبو میخواستم بگم. مجری برنامه ، نیما کرمی بود. سه چهار بار میخواست با چاپلوسی (دقیقا چاپلوسی بود ، نه احترام و اینا) هندونه های گنده بزنه زیر بغل استاد. جمله های مسخره ای گفت از قبیل کار شما کار هر کسی نبود و برنامه شما تو اون فضا ، خیلی تک بود و... اینقدر از واکنشهای استاد لذت بردم که حد نداره. قشنگ میزد تو پر مجری و نمیذاشت بت سازی کنه. متواضعانه ولی محکم جواب شو میداد. ای ول به این روحیه.

یه جایی هم از برنامه انگار استاد ، فراموش کردن این برنامه زنده س و تی وی ملی اسلامیه :دیییییییییی

شروع کردن از کوک صدای خانم مرضیه تعریف کردن. دیگه مجری پرید وسط و ماست مالی و اینا :دییییییییییییییییییی

یک برنامه بسیار عالی هم امروز دیدم. مستندی از حیات وحش اسکاندیناوی. جلوی تلویزیون خشک شده بودم. تصاویر بکر و جانوران بسیار غریب... جهان ، پهناور و شگفت انگیزه...


6. ...من در این جای ، همین صورت بی جانم و بس / دلم آن جاست که آن دلبر عیار آنجاست...





نظرات 9 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 11:39 ب.ظ

نرخ خدمات وکالت هم خیلی گرونه

نگران چی هستی که برای یه نقد منطقی ، اسمتو نمی نویسی؟

سحر یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت 09:39 ق.ظ

سلام
منم ارشدی شدم
جلال مقامی رو یادم نیست
تولد نی نی مبارک

صدای مرضیه عالیه...خیلی عالی

از دیدن جانورا میترسم.

بهتره قضاوت نکنیم.

به به... سحر ارشد :***
فرصت نشد بیام وبت. لابد مفصل نوشتی اونجا. میام میخونم.
مبارک باشه عزیزم

استاد مقامی ، خاطره نسل ماست.

نمیدونی چه نی نی باحالیه

جانوران بسیار شگفت انگیز و باشکوهی بودند سحر. کلا مستندهای طبیعت رو دوست دارم.

بهتر نیست. ضرویه. باید یاد بگیریم.

زهرا فرفری یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت 10:31 ب.ظ

سلام زیتون عزیز،
1. پست قبلیت با همه تلخیش، کلی واقعیت تووش داشت که بخاطر گفتنشون ممنونیم ازت. بعد از خوندن پستهات بهشون فکر میکنم و با چند نفر در موردشون بحث میکنیم.
2. مبارکشون باشه. شانس بزرگیه بزرگ شدن در یک خونواده فهمیده..
3. منم ارشدی شدم خوشحالم.

5. خیلی از استاد مقامی خوشم میاد. چقدر شخصیت آروم و روشنی داره. اگه توو نت باشه حتما دانلود میکنم.
توو این نوع خشک شدن تفاهم داریم زیتون منم مستندای حیات وحش رو با علاقه میبینم. اخیرا planet earth رو گرفتم و چند قسمتش رو دیدم. کلی ازش یاد گرفتم و اینکه ابهتش یادآوری میکنه که دنیا فراتر از این جزئیات ناراحت کننده و پیش پا افتادست.. و همونطور که گفتی جهان، پهناور و شگفت انگیزه

6. یه آه عمیق

7. از وقتی وبلاگت رو میخونم، به این نتیجه رسیدم که حساسیت شدید من به تیعیض جنسیتی و ... فقط حساسیت نیست. واقعیته.. ازت یاد میگیرم

سلام دوست فرفری من
1. چقدر خوب که میخونی و فکر میکنی و با دوستات درمیون میذاری. من اینجا فقط گاهی چیزای مهم مینویسم. بیشترش فقط تخلیه ذهن میکنم و استراحت

3. مبارکهههههه مبارکههههههه.... کجا شیرینی میدی بیام سهممو بگیرم؟

5. دقیقا آروم و روشن

7. مرسی عزیزم. مرسی از لطفت. من خودم همیشه شاگردم

رهگذر دوشنبه 23 شهریور 1394 ساعت 08:49 ب.ظ

گستاخ بودن را خودتان یادشان دادید. نشستن و قضاوت کردن دیگران را. اگر خیلی از ان خانم ناراحت بودید همانجا نظرتان را به ایشان اعلام میکردید نه آنکه با آب و تاب فراوان و لحنی تند ایشان را آنگونه که دوست داشتید اینجا قضاوت کنید و انتظار جوگیر شدن مخاطبانتان را نداشته باشید. بهتر است بگوییم شما بیشتر مراقب خودتان باشید !

سلام رهگذر.
اولا گیرم که من اینجا به ملت بگم برید خودتونو هلاک کنین. آیا باید برن خودشونو هلاک کنن چون من گفتم؟ آیا من هلاک کردنو یادشونو دادم؟
ثانیا اون خانم اینجا رو میخونن. درواقع مخاطب اصلی من ، ایشون و بقیه خانمهای خواننده بودن. اون خانمم پاسخ بنده رو در وب محترمشون دادن و من لینک وب ایشونو از لیست فیوریتم پاک کردم. مث یه شبکه تلویزیونی که برنامه شو نمیپسندی. چون رفتارشون و پیش داوری شون در مورد من و یکی از دوستان بسیار عزیزم ، کودکانه و خام بود.
من روزانه سروکارم با امثال این خانم زیاده. قضاوت نمیکنم. اما نظرم اینه: موجودات ضعیفی هستند به ویژه اگر از لحاظ اقتصادی مستقلن اما همچنان در اون جهنم متوقف شدن و هی ننه من غریبم بازی در میارن.
امیدوارم هیچوقت دست از مراقبت خودم برندارم.

زهرا فرفری سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 08:54 ب.ظ

3. قراره یه روزی به چند تا از دوستان، بیرون ناهار بدم. همشهری بودیم که شما هم بودی. مرسی بابت تبریک.
ممنون که مینویسی.

منم ناهااااااااارررررر



لیلیت پنج‌شنبه 26 شهریور 1394 ساعت 09:08 ق.ظ http://liliyt.persian.ir

وای مادر جان !
اره بده ، تیشه بگیر .... یعنی آدم اختیار نداره بیاد توی وبلاگ خودشنظراتش رو پست کنه ؟!
بعضی از خواننده ها دور از جان شما سر جنگ دارند انگار !
من برم جایی رو بخونم و دوست نداشته باشم حتی زحمت نظر دادن رو به خودم نمیدم ، دیگه هم سر نمیزنم و بقول شما فوقش از لیست مورد علاقه هام هم پاکش میکنم ... دیگه بی ادبی و هتاکی و متهم کردن دیگرون چه ضرورتی داره ؟

لی بانوووووی جاااانم

ای خانووووم... گاهی باید چشم بست رو نصف بیشتر دنیا. شما که خودتون استاد ما هستین

آقـــ مسعودــــا شنبه 28 شهریور 1394 ساعت 07:21 ق.ظ

سلام
اینجا چقدر تغییر کرده
عاااااااااااااااااا چندی مطلب یکی بیاد
عااااااااااااااااا کی حالشو داره بخونه
1عااااااااااااااااا 28 کامنت خب بذارید ببینیم چی بوده ما هم یاد بگیریم
2مبارک باشه
3مبارک باشه
4خیلی گرونه منم باید برم یه سر اساسی به دندان پزشک بزنم
ولی میگم اگه برم زیادیدش میشه منو هر روز ببینه
خخخخخخخخخخخ
5نه یادم نیست:|
6:|

سلام. باز خوبه که مسیج صبح شنبه رو ترک نکردی. نیز عکسهای اینستا رو : دییییی که از حیات و مماتت باخبر میشیم :دی

آقـــ مسعودــــا یکشنبه 29 شهریور 1394 ساعت 06:25 ق.ظ

اینا الان تیکه بود
کنایه بود
گوشه بود
جواب این همه سوال
تو نشست خبری زیتون
به صرف چای
:دییییییییییی

فقققققققط کافی. میخوای بخواه. نمیخوای هم مجبوری بخوای =)))

آقـــ مسعودــــا دوشنبه 30 شهریور 1394 ساعت 06:17 ق.ظ

تو همون کافی که رفتیم
که من ببینم اونجا نشست بر گذار می کنیم

کدوم کافی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد