ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
1. این دیپلمات متین مودب خوشرو ، نه مصدقه و نه امیرکبیر. مقایسه شون هم بنظرم فقط خوشمزگیه. ما مردمم که خوشششمزه! این حضرات هرکدوم جایگاه خودشونو در تاریخ پاره پاره این مملکت دارن. میدونین چیه؟ من الان اصلا ذوقمرگ نیستم. سی/یا/ست خییییییییییلی بازی داره. خییییییییییلی زیااااااااااد. سوابقی که از این بازیها میشناسم نمیذاره که مثلا امشب برم تو خیابون و بالا پایین بپرم از خوشحالی! همون دقایق اول توی نطق دوتا پرزیدنت ، اینقدر تضاد و تناقض شنیدم که فقط یه زهرخند زدم و رفتم یه کافی تلخ به خودم حواله کردم بلکه آروم بگیرم... که نگرفتم!
اما دلم میخواد بگم که علاوه بر ظریف ، از اشتون هم خوشم میاد. از موگرینی نیز. از مونیز حتی. از شرمن و صالحی ایضا. به ویژه از کری.
و از این بابت اصلا هم شرمنده نیستم :)
2. یه چیز دیگه هم که هست اینه که ما ملت کلا جوگیر و احساسی هستیم و این اصلا خوب نیست و بلکه بد هم هست و اساسا بسیار به ضررمونه :/
3. دارم سنگینی کتاب جدید رو با زور تحمل میکنم. با زوووووور...
4. گرسنگی ام ، قدیمی است. / به عشق که رسیدی ، قوت مرا با مشت و شتاب ، پیمانه کن. / از بد حادثه به سراغ تو نیامده ام. / از پیرهنت ، دستمالی میخواهم که زخم عتیقم را ببندم / و از دهانت ، بوسه ای که جهانم را تازه کنم.
منم حسم همینه
چه باحال که پست هامون عینه هم دیگه س!!!
چه حس بدیه. نه؟
من اینو دیشب (سه شنبه شب)حدود ساعت 8 نوشتم. تله پاتی داشتیم؟ تو کی نوشتی؟ الان میام میخونمت