ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دست تان بسته ، دست هامان باز
چون حکایت ، ادامه دار شدیم
پیش پای شما پیاده ، ولی
روی نام شما ، سوار شدیم
زندگی بی شما اگر سخت است
با دعای شما شده آسان
بچه های شما ، یتیم شدند
در عوض ، ما عیال وار شدیم
صد و هفتاد و پنج اسطوره
شده حلوا درست از غوره
جای تقدیر از شما اینجا
چهره های نماندگار شدیم
صف شکستید با تمام وجود
صف کشیدید تا بهشت خدا
محض یارانه ، پشت عابربانک
با غرور آمده ، قطار شدیم
دست مان نیست ، پول میخواهیم
دست مان نیست ، کاخ میسازیم
با تمام وجود ، حامله ایم
مبتلای کمی ویار شدیم
خاطرات شما کتاب شدند
خاک خوردند ، چون شما اما
در فضای گناه ، چون ویروس
خوب ، سرگرم انتشار شدیم
بود در خاکریز ، اغلب قوت
نان خشک و سه چارتا کمپوت
رفقای شهیدمان بودید
ما که افعی نخورده ، مار شدیم.
1. اثر "مجید لشکری".
2. به یاد شما... ماهیهای دست بسته... روزهاست که دلم گرفته...
3. آآآآی! ناجوانمردان! آب تان چرک و نان تان سنگ که پشت خون پاره های جگر این سرزمین ، سنگر گرفته اید...
میدونید چی بیشتر از دیدن اون شهیدان زنده به گور شده با دستانه بسته منو ناراحت کرد
اینکه حتی بعد از مرگشونم جسدشون بازیچه دسته سیاست بازان شد :|
واقعا هیچی نمیشه گفت:(
دلم ، خونه
دلم ، خونه
دلم ، خون...