روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد



1. خب... السلام علیکم. خوبین همگی؟ چه خبرا؟ یلدا خوش گذشت؟ امیدوارم که حسسسسابی کیف فرموده باشین کنار عزیزان تون :)))

به ما خونه مامانم اینقدر خوش گذشت که حقیقتا وقت خواب ، پهلوهای هممون درد گرفته بود از بس خندیده بودیم و ایضا از بس خورده بودیم :دی

مامان خانم بی توجه به هشدارهای ما از بابت رعایت رژیم و مقوله های مربوطه ، میزشونو با انواع آجیل و خشکبار و میوه ، چیده بودن و منم که به سفارش داداشی ، کیک بستنی درست کرده بودم و بعدشم که شاااااام و ... تازه حسن ختام برنامه ، هوس زیتونک و داییش واسه پیتزا :)))


به قول دوست "صادق" خوبم: بیچاره آنکه گذاشت عمری و نگذشت به کام :)


خدایا ازت سپاسگزارم بخاطر نعمتهای بینظیرت و بخاطر خنده و بخاطر وجود عزیزانم.
خدایا سرزمینهای درگیر جنگ بخصوص همسایه های مبتلا به داعش رو هرچه زودتر با نعمت آرامش و امنیت ، به ثبات و شادی برسون. آمین :***

2. گروههای واتساپی و وایبری خیلی ابزارهای خوبی هستن. مخصوصا گروههای خانوادگی. یعنی واقعا گرفتاری ها و مشغله ها اینقدر زیاد شده که گاهی تماس تلفنی هم فراموش میشه اما حالا با وجود این گروهها ، هرشب حداقل حال همه رو میپرسیم و از خوشی و ناخوشی همدیگه مطلع میشیم. قرار بیرون میذاریم و برنامه ریزی جمعی میکنیم. خلاصه تکنولوجی دوستت داریم :)))

3. یادتونه واسه تخت سنتی کنار سالن ، ترمه زرشکی با بوته جقه خریده بودم و نمیدونستم پشتی هاشو ، کوسن بزنم یا متکا؟

متکا زدم. خعلی خوشگلن. تشکش هم آماده شده و یه ست بسیار زیبا شده که هرکی میاد ، چشمش میگیرتش :*



4. رنگین کمان چهارشنبه صبح هم به خوبی برگزار شد و یک آیین نامه کوچول موچول برای پیج واتساپش ، شفاها تنظیم وبه اعضا ابلاغ شد :)



5. جلسه ماهیانه مشاوران شهر و روانپزشک عزیزمون در فرهنگسرای آفتاب هم که من باید بخش حقوقیشو اداره میکردم ، عصر پنج شنبه تشکیل شد و دل به دریا زدم و آنچه باید میگفتم بی ترس و واهمه گفتم. بلاخره باید یه فرقی بین وکیل با بقیه باشه. منظورم تو صراحت لهجه و کلامه :)


6. فردا مهمون دختر عموجان ، ناهار نذری :) :*


7. یه زوج محترمی از دوستان من که زن و شوهرن (جناب کاظمی و بانو همتی)  و هردو عضو انجمن زنان شهرمون هستن یه طرح جالبی پیاده کردن.
یه کلینیک ساختمانی چندطبقه دارن که تصمیم گرفتن همکف این ملک رو به یه بازارچه صنایع دستی تبدیل کنن. اونجا میتونین با انواع هنرهای دستی و هرآنچه که مربوط به رشته های هنریه آشنا بشین و از دست سازهای زیبا که برای فروش عرضه میشه بخرین و لذت ببرین. ضمنا این بازارچه درنظر داره برای عید نوروز ، خوردنی های خونگی بذاره واسه فروش.

آدرسشو برای همشهریا میذارم: خیابان شریعتی ، بعدازچهارراه رضایی ، سمت چپ ، نبش بن بست شهید کمرانی زاده.

اسم کلینیک همانا اسم شهرمونه :دی


8. زمستان عزیز ، خوش اومدی :***




نظرات 7 + ارسال نظر
mika دوشنبه 1 دی 1393 ساعت 08:14 ب.ظ http://mika-majd.blogfa.com

سلام
1-خوشحالم که بهتون خوش گذشتهخونه ی ما هم شب یلدا خوش گذشت علاوه بر اون تولد خواهرم بود که دختر ۱۰سالش تدارکش رودیده بود بعد رفتن همه من موندم و خانه ی آشفتهخدا خیرشون بده زیتونک و دایش رو خوب به شکم میرسن
2-سلامتی تکنولوژی صلوات
3-مبارک باشه بانو
4-شجاعتت را می ستاییمبزن دست قشنگه رو
5-خوش بگذره
6-بسلامتی ایشالا
7-بر خلاف زمستون سرد دلتون همیشه گرم

سلام عزیزم
1. ممنونم.
به به...مبارکه. آفرین به دخترکش و همچنین خواهرش

اصن یه اوضاعی داریم با این دوتا شیطون
2. دومیشو بلندتر
3. مرسی میکا
4.
5. عااااااالی بود
6.
7. همچنین برای تو میکاجان

ولی خودمونیم از 4 دیگه قاط زدی. جابجا نوشتی رفتی

مریم دوشنبه 1 دی 1393 ساعت 08:16 ب.ظ http://marmaraneh.blogfa.com

سلام خانمه زیتون خانم. انشالا که شیرینی و خوشیه شب یلدا طولانی وپردوام باشه برای شما و خانوادت.
این بازارچه شما تو کرج شعبه نداره آیا؟

سلام مرمری جانم. خوبی خانووووم؟
ممنونم. همینطور برای تو و همسفرت

نه عزیزم. شعبه ش انحصاریه واسه شهر خودمون

asmani دوشنبه 1 دی 1393 ساعت 08:27 ب.ظ http://asmani1111.blogsky.com/

سلام علیکم و رحمه الله
1-چه عجب بانو یاد وبتون افتادید کم کم به فکر افتادم واستون منشی بگیرم
یلداتون هم که همش به بخور بخور گذشته به سلامتی همیشه به خوشی
2- الهی گروه های واتساپی رو از خطرات بد اندیشان محافظت بفرما
3- نه یادم نیست خو عکساشو بزار لذت ببریم
4- خدا روشکر
5- آفرین وکیل شجاع
6- به به نذری اصن روایت داریم غذای نذری مخصوصا اقوام و همسایه ها بانی اون باشن خیلی ثواب داره
7- اسم کلینیک چیه اصلا منظورم اسم شهر نیست خدا شاهده
8_ منم بهش تبریک میگم

وبرکاته

1. یادش که بودم. فرصت نبود.
نه بابا من یه منشی دارم که واسه هفت پشتم بسه
نه دیگه. همشم بخوربخور نبود. بگوبگو و بخندبخند و بخون بخون و برقص برقص و حافظ مافظ و بزنگ بزنگم داشتیم
ممنونم. همچنین برای شما و دخترک عشق پنیر و همسری
2. آآآآآآمین
3. دیگه حال ندارم اینجا عکس بذارم. همه عکسا میرن وایبر و واتساپ
4.
5.
6. نههههههه... جعل احادیث نکن عزیزدل برادر
7.
8. از طرف ایشون مچکرم

عمو سیبیلو چهارشنبه 3 دی 1393 ساعت 09:04 ق.ظ

سلام بر آبجی زیتون گرامی
شادی هایتان مستدام بانو
جمع هایتان همیشه گرم و پر مهر باد

سلام آقاداداش سیبیلوی عزیز
مرسی از دعای خوبتون. همچنین برای شما و همسر نازنین تون
خوبین؟ رزماریها رو چکار کردین؟

mika چهارشنبه 3 دی 1393 ساعت 02:48 ب.ظ http://mika-majd.blogfa.com

ااااا ۸تا بود حواسم نبود
دخترم پیر شدم دیگه حواس مواس ندارم که

عمو سیبیلو چهارشنبه 3 دی 1393 ساعت 05:35 ب.ظ

والا شستم و بسته بندی کردمشون. هنوز با خودم کنار نیومدم بریزمشون دور. مثلا عطاری های تهران میرن از دل طبیعت بکر می چینن!!!



والا. با این رزماریاشون

رها آفرینش چهارشنبه 3 دی 1393 ساعت 06:33 ب.ظ

سلام زیتون جان...چه خوب که یلدای به اون مفرحی داشتین....خوشحال شدم.ما هم دیشب شهرستان همسرم و در منزل پدر همسر،به اتفاق خواهران و برادران همسر یلدای تاخیری داشتیم...
ولی تا اومدیم بریم تو فاز آواز خوندن و ...طبق معمول خواهر بزرگ همسرم بچه های 8 ساله اش رو انداخت جلو که اینو بخون ....اونو بخون....انقدر بچه بازی شد، حوصله مون سر رفت کلا مجلسمون سرد شد

سلام عزیزم. آره بسیار عالی بود یلدای ما
قربونت بشم. منم از اینکه تو کنار همسر و بچه هات و خانواده یلدا گرفتی و بهت خوش گذشته خوشحالم حالا هرچند تاخیری و هرچند با فامیل شوهر
دلت گرم باشه خانووووم. مجلس سرد میگذره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد