روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد


1. دیروز ، یه رای بهم ابلاغ شد که وقتی خوندمش از ته دلم گفتم : ای ول.
میدونین چرا؟ چون جناب قاضی اصلا لایحه دفاعیه طرف ما رو ندیده بود انگار!!! بدون توجه به اظهارات طرف ، رای داده بود به نفع ما. دوسه دقیقه که مث چی ذوق کردم ، یهو به خودم اومدم که خجالت بکش زیتون! ذوق داره که قاضی اینجوری رای بده؟ اگه تو به جای طرف بودی و لایحه ت نادیده گرفته میشد بازم میگفتی ای ول؟ اصلا این سیستم قضایی ، ای ول داره؟
اینچنین بود که ذوق کور شدم و کلی در پیشگاه وجدانم ، عرق ریختم... هنوزم دارم میریزم...


2. چهارشنبه شب گذشته تا ساعت 9:30 داشتم تو دفتر ، فک میزدم. به شب شعر نرسیدم. حالم گرفت :@


3. پنج شنبه به امور پیش بینی نشده خونه فسقلانی پرداختم :@


4. جمعه ، خونه مامانم کلی خوش گذشت :)


5. امروز از صبح تا یکساعت پیش ، شرکت بودم :)
ناهار ، مهمون رئیس بودیم. من و مدیرمالی جدید :)
رئیس بلاخره پس از چند هفته تحقیق و تفحص ، آدم معتمدی که واسه قسمت مالی شرکت میخواست پیدا کرد :)
یک مهندس نمره بیست اهل تبریز با لهجه فوق العاده شیرین و اخلاق بسیار عالی با ما و بسیار خشن با متخلفین :پی


بعد از ناهار ، مدیرفروش یکی از پروژه های ساختمانی اومده بود دیدن رئیس.
من هروقت یکی میخواد بیاد داخل دفتر رئیس ، میپرسم که من بمونم یا برم بیرون. خب شاید ملاقاتشون خصوصی باشه. تا امروز بلااستثنا رئیس گفته بمون. تو این ملاقاتها با آدمهای خیلی زیادی آشنا شدم.
یکی از بی ادباشون امروز خورد به تورم!
اما جوری با خونسردی ترتیبشو دادم که بعد از رفتنش کلی آفرین مرحبا از رئیس دریافت نموییدم :دیییی


یک خانمی هم تو شرکت هست که وقتی نیست ، من به مراااااااااااااتب راحت تر نفس میکشم... والا به قرآن...
امروز نبودش. الان اصلا ریه هام ریلکسند :)


اخبار خیلی خوبی از پرونده نطنز به گوشم رسید. استعلامها داره به نفع ما میاد :)


6. فردا صبح ، دادگاه :)



نظرات 7 + ارسال نظر
آقــــــMasʘ‿ʘd ـــــا یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 07:40 ب.ظ

1 خبیث:دی

2منم شب شعر میخوام بیام
حالا تا 9.30 چی میگفتید

3تا منو خونتون دعوت نکنید هی امور پیش بینی نشده بوجود میاد از من گفتن
از شما نشنیدن

4همیشه خوش باشید

5خب منو معرفی میکردی برا امور مالی چرا تا حالا نگفتی رییس را تو زحمت پیدا کردن انداختی
از خانومه بپرس مارکش چیه؟؟

6:|

1.

2. بیا خب


3. طوری نی

4. خوشی عادی یا خوشی خاص؟

5. گفته بودم که! تقصیر خودته که بجای خوندن پستها میری کامنتها رو میخونی
سیگاری نیس که! نگرفتی خبیث

6.

آقــــــMasʘ‿ʘd ـــــا یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 07:59 ب.ظ

5من گرفتم منظورم مارک ادکلانش بود

4خوشی خاص نصیب همه نمیشه:دی

3پس هی نیاید بنالید و بگید

2ادرس ندارم

1چیه خودتو مظلوم گرفتی باز

1. اون آیکون خجالت و شرمندگیه :دی
2. میفرستم برات :)
3. کجاش ناله بود آخه بچه؟ :/
4. همش دربست مال خودت. نوش جونت
5. نچچچچچ :دی

آقــــــMasʘ‿ʘd ـــــا یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 08:08 ب.ظ

5 اخه تو اون پست گفته بود که یکی از همکارا مرد درست یادم نیست
اینجا گفته بودید خانوم برا همی گفتم مارکش
در ضمن اقای رضوی دنبال مارک سیگار رییس بود

3 پس چرا علامت عصبانی گذاشتی اخرش

5. چه ربطی داره آخه؟ زن و مرد جفتش میتونه مارک سیگار یا ادوکلن داشته باشه.
گیج نشو خبیث. برو یه قهوه بزن حالت بیاد سرجاش

3. عصبانیه. ناله که نیس

رها آفرینش یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 11:43 ب.ظ http://rahadargandomzar.blogsky.com

خدا رو شکر مثل اینکه کارها رو روالند... الهی همیشه درها روی پاشنه ی موافق براتون بچرخند...

سیبیلو دوشنبه 3 شهریور 1393 ساعت 09:02 ق.ظ http://:o{

پاینده باشین
ایام به کام

متشکرم

آقــــــMasʘ‿ʘd ـــــا دوشنبه 3 شهریور 1393 ساعت 05:45 ب.ظ

من گیچ نشدم من خوب خوبم

شکرخدا

آقــــــMasʘ‿ʘd ـــــا دوشنبه 3 شهریور 1393 ساعت 06:24 ب.ظ

نمیدونم چم شده امروز نمیتونم کامنت بذارم اذیت کنم
باز چه وردی خوندی:دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد