روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد

1. رنگین کمان صبح چهارشنبه ، خوب برگزار شد اما تو همه لحظاتش استرس پنج شنبه منو اذیت کرد :(

2. صبح پنج شنبه ساعت 6:30 ، دخترم و دوستش از زیر قرآن مامانم رد شدن و سوار شدیم به مقصد دانشگاه آزاد که حوزه کنکور بود.

ساعت 7 از در نرده ای دانشکده رفتن داخل و پدرومادرهای نگران (و بعضا مادربزرگهای نگران!) پشت در موندن. بچه ها رو با اتوبوس تا در ورودی حوزه بردن.

با مامانم برگشتیم توی ماشین.

از درودیوار واسه من مسیج می اومد که داریم واسه زیتونک دعا میکنیم و خودتم فلان دعا رو بخون و فلان ذکر رو بگو و فلان سوره رو بخون و آروم باش و استرس تو به اونم منتقل میشه و برو قدم بزن و آب سرد بخور و...

من که قفل قفل بودم. مامانم طفلک یه کیف کوچولو از انواع خوراکیها با خودش آورده بود. مغز پسته و خرما و انبه و شکلات و لواشک. هی دعا میخوند و هی میگفت بخور!

تا ساعت 10 بی اختیار اشک میریختم. دیگه مامانم زیتونکو ول کرده بود و واسه زیتون دعا میخوند!

چه روز سخت بدی بود...

ساعت 10 ، آفتاب اومده بود روی ماشین.

جابجا شدیم که بریم زیر سایه که من از دور دیدم یکی از داوطلبا (از بیسکوییتش و شناسنامه و مداد که دستش بود فهمیدم داوطلبه) اومده بیرون!

رفتیم سمتش و نزدیکش شدیم که دیدم یکی از همکلاسی های زیتونکه!

بهش گفتم اومدی بیرون؟!!!

گفت آره ، خییییییلی آسون بود!

گفتم آخه یعنی چقدر آسون؟! اصلا اختصاصیها رو زدی؟!

خلاصه ولش کردیم و رفتیم زیر سایه درخت پارک کردیم و مامانم دیگه هرچی حرف خنده دار بلد بود زد که شاید من حالم بهتر بشه که زهی خیال باطل :(

زیتونک و دوستش جزو آخرین نفراتی بودن که اومدن.
قرار بود من هیچی از دخترم نپرسم و نپرسیدم اما خودشون دوتایی با دوستش شروع کردن به گزارش دادن که چققققدر سخت بوده...
بهرحال تموم شد...

حالا باید تا نیمه دوم مرداد منتظر اعلام رتبه باشیم :(


روز قبل کنکور ، استاد مشاوری که باهاشون در ارتباطم زنگ زدن و گفتن باید دوسه تا تکنیک به زیتونک آموزش بدن که سر کنکور ، آرامششو حفظ کنه.
یکی از اون تکنیکها ، تکنیک "گل سرخ" بود. گفتن که گل سرخ مظهر زیبایی و آرامش و عشقه. گل سرخ زندگی هرکسی ممکنه یه چیزی باشه. شاید یه فکر خوشایند یا شاید یه یادگاری کوچولو یا... اگه موقع حل تستها ، استرس اومد و دیدی داری به هم میریزی چندثانیه به گل سرخت فکر کن تا حالت بهتر بشه.
بعدش زیتونک ، یه دقیقه فکر کرد و گفت : مامان ، گل سرخ زندگی من فقط تویی...
حال اون لحظه من فقط واسه مادرها قابل درکه :)  :"( 

3. یه مدت بود که دخترم میخواست تبلت بخره. دیروز رفتیم خونه مامانم و از اونجا با رضا مهندس (عمرا بشناسینش :دی) رفتیم واسه خرید تبلت که البته مشاوره های رضا مهندس تصمیم دخترمو تغییر داد و به جای تبلت یه فبلت گلکسی نوت 3 خرید که از دیروز تا حالا داره از سوراخ سمبه هاش سر در میاره :)
آقا یه برچسب محافظ که واسه روی صفحه ش لازم بود خریدیم به 65000 تومن!!!
یه برچسب ناقابل!

بقیه امور جانبیش هم که به جای خود... ای بابا...



4. فردا صبح ، دادگاه :)



نظرات 2 + ارسال نظر
اسماعیل رضوی یکشنبه 8 تیر 1393 ساعت 11:59 ب.ظ

سلام برای موفقیت زیتونک شما در این ایام ضیافت دعا میکنم.من فرزندی ندارم اما احساستان را درک مبکنم واحساسی توامان با نگرانی که آینده در چه وضعیتی خواهد بود.من با نوشته های شما گاها هم ذات پنداری میکنم وبدون تعارف آنها را از جنس زندگی میبنم پر از حرارت و شور زندگی ،پر از تصویر گل سرخ که آنرا به مخاطبینتات به رایگان و از روی عشق و سخاوت هدیه میدهید.مخاطبین آشنا لازم نیست از اقوام نسبی باشد همه ما نسبتی از سرشت خداوند در وجودمان است که شما با کلمه این انرزی را بین همه تقسیم مبکنید ازشما ممنونم

خوش اومدین جناب رضوی.
ممنون بابت تعریف و تعبیر زیباتون.
امیدوارم در آینده (هرزمان که شرایط روحی و مادی پدر شدن رو داشتین) خداوند گل پسر یا نازنین دختری به شما عطا کنه تا حرفها و نگرانیهای امروز منو عملا مزه مزه کنین :)

از اینکه سر زدین و نظر ارزشمندتونو ثبت کردین متشکرم

دنیا جمعه 13 تیر 1393 ساعت 10:58 ق.ظ

س ع د
امروز نتم درست شد
خوبی؟
جمله دخترت قشنگترین جمله دنیاست که تو گل سرخ زندگیشی
کنکور هم درست میشه
سلامتیتون مهمتره کنکوره

س ع :***
خودت خوبی؟
سلامتی از هرچیزی مهمتره ولی زندگی هم تعطیل نیس باید رو غلتک باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد