روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد



1. صبح پنج شنبه ، نظافت طبقه اول خونه فسقلانی به صورت خشک انجام شد :)

عصر پنج شنبه ، یک وانت مزدا زباله و نخاله از خونه فسقلانی خارج شد و نظافت خیسش هم انجام شد :)

روز پنج شنبه ، دقیقا و کلا روز زیتون بود. روز کارگر :|


2. جمعه از صبح تا شب دراز کشیدم و دمنوش خوردم. اصن جنازه بودم. از خستگی پنج شنبه ، رمق نداشتم :/

شب دیگه صدای دخترم دراومد. حوصله ش سر رفته بود :(

رفتیم تاتر "رویای کودکانه" رو دیدیم و پیتزا خوردیم و گشت زدیم و برگشتیم :)

نفهمیدم چطور رسیدم به بالش و چطور خوابم برد :%


3. صبح شنبه ، نصاب کاغذ اومد و کارشو شروع کرد و منم رفتم شیرآلات خریدم با چراغ آلات :پی

قبل از اینکه برم واسه خرید ، با یکی از دوستام حرف زدم که خبر داد میخواد خونه و دفترکارشو بفروشه و کلا بره اصفهان... حالم و دلم گرفت... از اون موقع تا حالا ، دپرسم... اصن ذهنم به هم ریخته... خریدها رو که رسوندم خونه ، موقع برگشتن ، درخونه رو محکم بستم روی انگشت اشاره بیچاره م :"(

ورم کرده و به شدت درد میکنه :/


4. کارتخوان جدیدمو بلاخره اومدن نصب کردن :)


5. دیشب ، یکی از موکلام با یه جعبه شیرینی اومد دفتر. حکم به خودش ابلاغ شده بود. اومد منو سوپرایز کرد. بنجنس =))

یعنی واقعا دلم براش کبابه. جوری کلاه رفته سرش که وصفش نگفتنیه. متاسفانه و متاسفانه ، مسئولش یکی از همکارهای بی وجدان ماست :@


6. امروز تو واحد اجرای احکام ، یه پیرمرد طفلکی ، فکر کرده بود "شخص سوم" یه فحش خیلی بده!!!

کارمند اجرا بهش گفته بود: آقاجان شما یه شخص سومی که سمتی نداری تو پرونده.

دیگه مگه پیرمرده ول میکرد. داد میزد که خودت شخص سومی. جدوآبادت شخص سومه =))




نظرات 5 + ارسال نظر
دنیا دوشنبه 15 اردیبهشت 1393 ساعت 04:19 ب.ظ

س ع د
خسته نباشی
خدا قوت
مواظب خودت و سلامتیت باش

سلام دنیاجونم :*
مرسی عزیزم.
چششششششششششم :)

آرتمیس بانو دوشنبه 15 اردیبهشت 1393 ساعت 06:15 ب.ظ

آخی.کی زیتونمون رو چشم زده که این پیشامدها براش پیش میاد؟!!!درضمن جسارت نکرده باشم درمورد شغلتون.من منظورم این بود که احساسات دروجود من گاهی برعقلم غلبه میکنه.وشغل شما بزرگترین ویژگیش.غلبه عقل بر احساسه..کالت هم نیاز به قضاوت،شجاعت وتشخیص صره ازناصره داره.

پیشامده دیگه. پیش میادش
اشکال نداره. بزرگ میشم همش یادم میره

نه عزیزم. وکالت اصلا نیاز به قضاوت نداره. ما به عنوان وکیل باید مستند به اصل برائت ، بیس رو بر این بذاریم که همه راست میگن مگر اینکه خلافش ثابت بشه. ابدا نباید قضاوت کنیم. میتونیم اگه احساس خوبی به مراجع نداریم پرونده شو نگیریم. میتونیم اگه دروغ گفتنش و اظهارات کذبش تابلوئه همون اول قولی بهش ندیم. اما نباید قضاوتش کنیم. شجاعتو کاملا درست گفتی. وکیل بزدل به درد لای جرز دیوار میخوره. وکیلی که صراحت لهجه نداشته باشه بهتره با جان و مال و آبروی مردم وارد قمار نشه.

نظرت درمورد شخص سوم چیه؟

آرتمیس دوشنبه 15 اردیبهشت 1393 ساعت 06:20 ب.ظ

راستی یکی ازدوستان درمورد اسمم پرسیده بود که با اجازتون آدرس مطلب رو اینجا براشون میذارم که اگه دوست داشتن مطالعش کنند.
http://artimisbanoo.blogfa.com/post/23/%DA%86%D8%B1%D8%A7%D8%A2%D8%B1%D8%AA%D9%85%DB%8C%D8%B3-(%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%D8%AA%D9%88%D9%86-%D8%B9%D8%B2%DB%8C%D8%B2)

ژیگول خان
ببین دوست گلم لینک معنی اسمشو برات گذاشته. زود ازش تشکر کن :دی

مرسی آرتمیس جان. راستش آدرس وبتو که نمیذاری باخودم فکرکردم شاید دوست نداری دوستای من راه خونه تو یاد بگیرن
واسه همین به ژیگول مون لینک ندادم

ژیگول دوشنبه 15 اردیبهشت 1393 ساعت 11:49 ب.ظ

نه خیشم
من قبول ندارم
من یه جا دیگه سوال کردم
و چون اینجا ج دادید منم متوجه نمشم ک جواب اون سوال من بوده لذا ..
عاغا حال ندارم برم ی جا دیگه خو
همین جا مختصر بگید خو دیگه
ایششششششششش

چطور متوجه نمیشی؟ الان به چی اعتراف کردی آیا؟

به من و آرتمیس ربطی نداره. ما اینجا دلمون خواست ج بدیم

مینا پنج‌شنبه 18 اردیبهشت 1393 ساعت 10:49 ق.ظ

خوشحالم که کارای خونه ی قشنگت داره به خوبی پیش میره. ولی بازم میگم، بیشتر مراقب خودت باش. یه آسیبایی داری به خودت میزنی که همش از خستگی و درگیری فکریه. مواظب خودت باش دوستم

تصور اون پیرمرده خیلی بامزه بود. طفلک

مرسی نازنین من :*
مواظبم اما بعضی درگیریا واقعا اجتناب ناپذیره :(

آره واقعا. بنده خدا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد