روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد


1. چندسال پیش ،توی یکی از سایتهای بسیار بزرگ و پر جمعیت آشپزی که هنوز هم فعاله و علاوه بر آشپزی ، انجمن های تخصصی دیگه ای هم داره ، عضو شدم.

یه مدت بعدش که با کاربرهای کاردرست و معتبرش دوست شدم و انصافا آدمهای خیییییلی خوب و با اخلاقی بودن ، دسته جمعی متوجه شدیم که هیچکدوممون از نحوه مدیریت ادمین سایت ، رضایت کامل نداریم :(

هی غر میزدیم که چرا اینجوره و چرا اونجوره و چرا ادمین ، قدر کاربرهاشو نمیدونه و نمی فهمه که ما هر کدوممون ، وقت با ارزشمونو تو سایتش میذاریم و چرا پیشنهادات مونو پشت گوش میندازه و چرا وعده سر خرمن میده و ....

خلاصه... این نارضایتی عمومی ، باعث شد که شمع محفل ما که بسیااااااار دوستش داشتم و خودش یکی از کاربرهای مرجع اون سایت بود ، تصمیم گرفت یه سایت جدید ثبت کنه و ما همه بهش قول همکاری دادیم و پس از مدتی ، با رفقای همدل و همفکر ، اسباب کشی کردیم اونطرف.

تو خونه جدید ، همه چیز خوب بود.

من ، انجمن خودمو داشتم و هر کدوم از بچه ها بنا به تخصصش ، انجمن خودشو اداره میکرد و دور هم بودیم.

فقط یه ایراد بزرگ ، هی تکرار میشد. سایت ، مرتبا قطع و وصل بود!!!

من که خسته شده بودم. جوری که دیگه سر نمیزدم و معمولا دیگه وقتی تعطیلی سایت ، طول میکشید و با وقفه طولانی ، راه می افتاد ، ادمین جان مسیج میداد و می گفت بیا!

این ماجرا ادامه دااااااااشت تا اینکه سر یکی از همین قطع و وصلها و بقیه مشکلاتی که خیلی ادمینو اذیت کرده بود ، یییههههوووو سایت ، پرتابل شد و دیگه به شیوه سابق ، فعالیت نکرد.

بعد از اون من خیلی جاها که خوشم می اومد عضو می شدم و خیلی دوست پیدا کردم اما همشششش دلم واسه دوست جونای سایت پرتابل تنگ بود تاااااااااااا اینکه از سایت دکتر کرمانی ، دوست گلی پیدا کردم که منو به یه انجمن بزرگ و محبوب و دوست داشتنی ، دعوت کرد.

رفتم عضو شدم و به محض ورود تو قسمت بیوگرافی ، خودمو معرفی کردم.

بعدش از طرف ناظر سایت ، یه پی ام گرفتم که نوشته بود مدیر انجمن حقوقی شون که یکی از خانمهای وکیل هستش در استراحت زایمان به سر میبره و از من خواست که اگه مایلم ، اون تایپیک رو اداره کنم.

منم گفتم که مشکلی نیس و قبول کردم.

خیلی وقت گذشت و اون تاپیک خاک میخورد تا چند روز قبل ، من دیدم اومده بالا و یه کاربر تازه وارد ، سئوالشو مطرح کرده.

خلاصه رفتم اونجا و گفتم که از طرف ناظر سایت ، مجاز به پاسخگویی هستم و اینهاااا...

و اتفاق خوب اینه که همین چند دقیقه پیش ، یه پی ام از ناظرجان گرفتم که نوشته بود میخواد رنگ و درجه کاربری منو عوض کنه تا رسما اون انجمن در اختیارم باشه :)

و راستی از دوست جونای اون سایت پرتابل ، یکی از بهترینهاش الان تو همین سایت مدیره و پیدا کردیم همدیگه رو :***


2. صدای مشاور پشتیبان دخترم ، واقعا مهربون و آرامبخشه :)

هربار که به خونمون زنگ میزنه که با دخترم حرف بزنه و من گوشی رو بر میدارم ، دلم میخواد بهش بگم عزیزم فقط با من حرف بزن :پی


3. امروز مامانم زنگ زد و خبر داد که کل تعطیلات عید میره مسافرت :"(((


4. یکی از خانمهای کارمند دادگستری رو واقعا دوستش دارم :*

اینقدر این خانم ، نازنین و مودب و صمیمی و خوش برخورده که اصن وقتی نیس من نمیخوام برم تو دفتر کارش :|

همیــــــــــــــــــــــشه هم یکی دوتا شاخه گل تو یه شیشه خوشگل روی میزشه :)

امروز دیدم یه تنگ فینقیلی با یه ماهی قرمز فینقیلی هم روی میزشه :)


5. برای دو تا نشست که فردا از 8 صبح شروع میشه و تا 11 صبح ادامه داره دعوت شدم :)

یکی نشست مشاوران آموزش و پرورش و اون یکی نشست فعالان محیط زیست :)





نظرات 3 + ارسال نظر
دنیا چهارشنبه 21 اسفند 1392 ساعت 02:59 ب.ظ

س ع د
چه داستان طولانی
خسته باشی این همه جلسه خدا قوت

طولانی ولی قشنگ. نه؟

خسته باشم یا نباشم؟ :دیییییی
خداپشت و پناهت عزیزممممم :***

Masʘ‿ʘd جمعه 23 اسفند 1392 ساعت 07:03 ق.ظ

1ااااااااا چندی طولانی منه مریض حال خوندن ندارم خلاصش را بگید
وادرس سایت برای عضویت بعضیا که دستور غذا میخواند ببینند
2بی زحمت شماره منم بهش بده بامنم تماس داشته باشه
3خب شما هم باهاش برید هرچند کنکور دارید امسال
4من بیام جاش بشینم رو صندلی:دی

1. حالشو ندارم :دی
و بگرد بجور =))
2. خبیث پررو
3. ایشالا سال بعد با خیال راحت
4. اونوقت مجبورم کلا دادگستری رو بیخیال بشم

کــــاکتوس صــــورتی جمعه 23 اسفند 1392 ساعت 02:15 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com

ماهی ها گناه دارن :(
ماهی قرمز مال عید ما نیست :(

هممون گناه داریم...

آره. میدونم :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد