روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد


1. دیشب که داشتم از دفتر میرفتم خونه ، اعصاب مصابم کلا تعطیل بود. تعطیل یعنی در حد عاشورا. هم کمی و هم کیفی :(

رفتـــــــــــــــــــــــــــــــم تا رسیدم به گاری کوچولو.

داشتم سوار میشدم که یه چیزی تلپ از پام افتاد.

نگاه کردم دیدم که بـــــــــعله... صندلامو عوض نکردم که کفشامو بپوشم!

خلاصه... وسایلمو گذاشتم تو ماشین و با همون اعصاب تعطیل ، با همون صندلا ، لپ لپ گز کردم تا دفتر و پروژه ریموت و آسانسور و چندتا در قفل و... کفشهامو پوشیدم و برگشتم :@@@


2. یه موکل دارم که شوهرش ، سابقا رئیس یکی از بانکهای شهرمون بوده.

امروز صبح ، تو دادگاه بعد از جلسه استماع شهادت شهود ، منو صدا کرد یه گوشه و در حالیکه از عرش به فرش نگاه میکرد و باد غبغبش داشت کورش میکرد ، گفت: خانم وکیل ، شما اصلا منو میشناسی؟

منم با خونسردی و لبخند "نه بابا!" ، گفتم : بله. چطور؟

گفت: نچ! نمیشناسی. برو درباره من یه تحقیقی بکن!

من: چند بار سالها پیش واسه کار بانکی ، خدمتتون رسیده بودم. اما خب الان و تو این لحظه ، خییییییلی بهتر شناختمتون!

اون: o-0

من: شما دفعه اوله که منو میبینین. حتی حاضر نیستین افعالو جمع ادا کنین. مهم نیست ولی احتیاجی هم به شناخت بیشترتون ندارم دیگه.

اون: oo-00  :@@@


طفلک بیچاره ، خیال میکرد رئیس صندوق جهانی بوده که اگر هم بود برای من فقط همسر موکلم بود ، نه بیشتر :|


3. کنترل برنامه غذایی ، با موفقیت و پایبندی ادامه داره :)))

دیروز ، یکی از مشاورین تغذیه مطب دکتر کرمانی باهام تماس گرفت و کلی تحسین و تشویقم کرد و منم کلی خودمو براش لوس نموییدم =)))


4. بچه ها ، ضد یخ خوشمزه س؟؟؟

اگه چه مزه ای بده ، چه معنی میده؟؟؟

امروز ، شاگرد باطریسازی ، ضدیخ گاری کوچولو رو چشید o-0 o-0


5. فردا ، کوزتینگ :@@@ و مطالعه :)))


نظرات 9 + ارسال نظر
کــــاکتوس صــــورتی دوشنبه 23 دی 1392 ساعت 06:21 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com

چطور بشه پوز همه ی این آدمای عرشی به خاک مالیده بشه!
عذر بابت استفاده از کلمه ی پوز :|

آآآآآآآآآآآآآآامین :@

راحت باشیـــــــــــــد :دییی

رضا کوشمولو سه‌شنبه 24 دی 1392 ساعت 06:31 ب.ظ

چوووووووووووم....خدیا خودت یه عقل و هوشی به ای آدما بده....

به کدوما؟ ندید بدیدا؟ :دیییی
رزا ضدیخو واسه چی می چشن؟o-0
چه خبر؟ چکار کردی با ماجرا؟

رضا کوشمولو سه‌شنبه 24 دی 1392 ساعت 06:34 ب.ظ

واااااااااااای ..ببخشید....اص حواس ندارم....میخاسم واس مطلب قبلیه بزارم برا این گذاشتم....تاییدشون نکن..

نخیرشم
میخواستی واسه همین بذاری
میخواستی بگی من عقل و هوش ندارم
میخواستی تیکه بندازی


تایید کردم همه بفهمن رزا...مونم خبیث شده از بس با خبیث معروف پلکیده

رضا کوشمولو سه‌شنبه 24 دی 1392 ساعت 06:38 ب.ظ

گاری همون عتیقه هس؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!

کدوم عتیقه؟ همونه که نذاشتی خبیث کثیفش کنه :دیییییییی

رضا کوشمولو سه‌شنبه 24 دی 1392 ساعت 07:40 ب.ظ

امروز کلانتری بودم...با یه مامور رفتیم اون مغازه و فیلم رو بازبینی کرد....دید و گزارش کرد....بعدم فیلم ضبط شده رو ریختم رو سی دی دادم بهشون گذاشتن رو پرونده و گفتن فردا صبح برم دادگاه پیش دادستان..یعنی چطور میشه فردا؟؟؟
راستی میخام یه دادخواست هم بزارم رو پرونده...میشه این کار رو کرد؟؟؟؟؟؟

احتمالا میری پیش معاونش. هیچی نمیشه. نترس :دی
یا خودش رسیدگی میکنه یا ارجاع میده یه یکی از شعب.

دادخواست چی؟ موضوعش؟

رضا کوشمولو سه‌شنبه 24 دی 1392 ساعت 07:54 ب.ظ

خاه آبرومون رفت.....
خبیث که واگیردار نیس....پسر به این نازی و دوست داشتنی...داداشمه شکلشو برم...
من ضربه روحی و جسمی و عقلی و مغزی خوردم همچی شدم...کاری به خبیثمون نداره....
گاری نیس که....الان دیگه با این وضع حکم عتیقه رو داره.....

میچشن و میبینن اگه شیرین بود خوبسو نیاز به ضدیخ نیس...ولی اگه شور،تلخ و ترش و بی مزه بود ضدیخ میخاد....

باشه شکلشو برو. مزاحمت نمیشم :دیییییی

خوبه خودت میگی خبیثمون!!!

آهااااااااا...مرسی بابت توضیحات متخصصانه

رضا کوشمولو سه‌شنبه 24 دی 1392 ساعت 08:48 ب.ظ

دادخواست واسه لطمه هایی که به درس و کارم شدس....تو هفته 3 روز کار میرفتم و حقوق داشتم....الان افتادم گوشه خونه و نمیشه دیگه کار کرد....
واسه درسمم که این دو هفته بدجور ضربه خوردم....نمیدونم پاس شن یا نه....همش دنبال کارام بودم....
رو پروندم بزارم بهتره....شاید بعد گذشت کردم و بیخیالش شدم ولی میخام بدونه....بفهمه...

آها. از باب ضزررو زیان. آره که میتونی. اگه خواستی مینویسمش برات.

ای بابا... عجب کاری دستت داد نامرد

رضا کوشمولو چهارشنبه 25 دی 1392 ساعت 04:22 ب.ظ

نمیدونم....امروز از صبح ساعت 9 تا 1:30 توی دادگاه بودم....اصی یه وعضیا....شلووووووووووغ.....تا اومد نوبتم بشه و برم پیش آقای....توی دادیاری دوم ظهر شد....آقای... فعلا یه نامه داد برا کلانتری که بعدظهر باهاشون برم اون خونه رو بازجویی کنن....ببینن کی تو اون خونس و این شخص کی بوده که رفته تو این خونه اون شب و زودتر پیداش کنن...
فردا صبح هم امتحان دارم...هنو وقت نشدس بشینم بخونم....

پس ارجاع شد به شعبه دو.
آره دیگه. پرونده کیفری همینه. پدر آدم از دوندگی در میاد.
واسه همینم من تو کیس کیفری ، مراحل ابتدایی شو وکالت نمی گیرم از موکلم. اوایل کار میکردم اما کم کم فهمیدم غیر از سوخت اعصاب و انرژی چیزی نداره. مگه اینکه پرونده ، دونه درشت باشه.

بدموقع هم آخه پیش اومد. وسط امتحانا... ایشالا زود روبراه بشی

رضا کوشمولو چهارشنبه 25 دی 1392 ساعت 04:37 ب.ظ

ایشالا.....ممنون...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد