ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
1. پسره با رفیقش اومده نشسته روبروم. هی دروغ میگه... هی دروغ میگه... منم مودبانه سر تکون میدم و میگم : بله... بله... رفیقش سرشو انداخته پایین و حتی یه بارم به من نگاه نمی کنه...
ته حرفاش میگه: حالا اومدم وکالت بدم به شما که پیگیر باشین.
من: من متاسفم. به حرفاتون گوش دادم اما چون همش دروغ بود نمیتونم وکالت شما رو بپذیرم.
اون: دروووووووووووووغ؟!!! درووووووووووووووووووووووووووووغ؟!!!
رفیقش: گفتم بهت این خانم وکیله. قاضی که نیس. راستشو بگو!
اون خطاب به رفیقش: خفففه شو.
من: o-0
اون: به حضرت عباس همشو راست گفتم.
من: o-0
اون: به موی مادرم راست گفتم.
من و رفیقش: o-0
اون: چقدر میگیرین کارمو پیگیر بشین؟
من: حرفاتونو از اول بزنین. راستشو بگین. اگه بتونم کاری کنم ، حق الوکاله رو توافق میکنیم.
نیم ساعت دیگه فک میزنه. حرفاش صدوهشتاد درجه با حرفای اولیش فرق میکنه.
ته حرفاش میگه: حالا پیگیر میشین؟
من: من متاسفم واقعا. کاری از دستم بر نمیاد. همـــــــــه چیز علیه شماست. من فوقش بتونم یه تخفیف بگیرم براتون. فوقش بتونم طرفتونو منصرف کنم.
اون: حالا که دیگه راستشو گفتم. چطور نمی تونین کاری کنین؟
من: o-0o-0o-0
2. دیشب رفتیم خیابون گردی برفانه :دی
مردم سر ذوق بودن تو پارکها :)
خدایا شکرت :***
3. امروز صبح تا ظهر ، مطالعه کردم. عالی بود. چندتا سئوال داشتم که جواباشو پیدا کردم. لذت بردم :)
4. فردا صبح ، پاتوق :)
5. از همه خانمهای نازنین و دخترهای گل همشهریم که آدرس فرهنگسرای "آفتاب" رو دارن ، دعوت میکنم که صبح پنج شنبه 26-10-92 تشریف بیارن کارگاه ذره بین. حتما براتون آموزنده و مفید خواهد بود :***
آقایون هم اگه بیان خوشحال میشیم :)
حالا که همه چیو گفت مگه با خدا ارتباط نداری که کارشو راه بندازی :دییییییییی
اعتراف کرد که :))
با خدا ارتباط دارم اما با اون قاضی نه :دییییییییییییی
آره نکبت اعتراف کرد. اعترافی که کاش نشنیده بودم. دیشب تا حالا درگیرشم :(((
افرین افرین افرین
واسه کدومش عزیزم؟؟؟ :))
برای صداقت و تعهددر حرفه
مطالهع هم افرین داره
برای همه چیز ع د
همیشه سلامت و تندرست باشی و موفق و به ارزوهای قشنگت برسی
مرسی دنیاجونم.
خودت هم سلامت و خوش و آروم باشی :*