روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد


1. صبح ، دادگاه داشتم.

همون پرونده هه که من ، وکیل شاکی بودم و یییهووو موکل من ، متهم شد!

همون پرونده قطوره که به طرفیت کارمند بانک ایکس بود.

خلاصه...


آقا من خاطرات تلخی از برخوردهای توهین آمیز بعضی از همکارا (به ویژه به ویژه به ویژه وکلای ماده منسوخ187) دارم.

بعضی همکارا هستن که یادشون میره که پرونده ها تموم میشن و موکلها میرن و این همکارا هستن که می مونن و باید سالهای سال در کنار هم و چشم تو چشم باهم کار کنن.

از ترس برداشتهای مزخرف موکلشون یا بخاطر بی ادبی ذاتی ،جواب سلام همکارشونو هم نمیدن.

اصن دعوا رو شخصی میکنن.

کاسه داغ تر از آش میشن.

وسط رسیدگی ، به وکیل طرف مقابل ، اهانت میکنن.

چه توجیهی برای این رفتارهای ابلهانه وجود داره؟؟؟


بگذریم...

برای موکل من ، قرار منع تعقیب صادر شده بود و ایشون مجددا به عنوان شاکی با وکالت من ، پرونده رو پیگیری میکنن.

خب... این پرونده ، دو تا متهم و یک شاکی دیگه هم داره که همشون وکیل دارن.

امروز هر چهار نفرمون (وکلا) بعلاوه یکی از متهمین و یکی از شکات ، حاضر بودیم.

وکیل متهم حاضر که جرایم سنگین متعددی داره ، یکی از همکارایی بودن که بارها ایشونو تو کانون وکلا دیده بودم.

بهرحال... یه جورایی من و ایشون مقابل هم بودیم : وکیل شاکی و وکیل متهم.


پنج دقیقه بعد از شروع دادگاه ، آقای وکیل وارد شدن و با معرفی خودشون به قاضی ، روی صندلی خالی کنار من نشستن.

آروم پرسیدن که چند دقیقه س جلسه شروع شده؟

با همین لحن و همین سئوال ، فهمیدم که اعصابم از بابت رفتار ایشون داغااااااان نخواهد شد آنچنانکه از رفتار اون دو وکیل دیگه حاضر در جلسه ، داغااااااان شده بود...


جلسه تمام شد. رفتیم بیرون.

کنار موکلم و پسرشون ایستاده بودم و صحبت میکردیم که همکارم هم اومدن.

رسما سلام و احوالپرسی کردیم. با احترام و لبخند. با ادب و متانت.


بعد رفتیم دفتر شعبه که من ، لایحه تقاضای فک وثیقه رو به مدیر دفتر بدم و همکارم هم لایحه تقاضای تهیه فتوکپی.


چند دقیقه صحبت کردیم.

در مورد موکل من و موکل ایشون.

در مورد قاضی پرونده.

اینکه قبلا کجاها همدیگه رو دیدیم.

اینکه لایحه دفاعیه ایشون از نظر من عالی بود و صراحتا بی هیچ خساست و تنگ نظری بهشون گفتم که از کارشون لذت بردم و از باب تایید دفاعیات شون گفتم که واقعا بیشتر از اون نمیشه کاری برای موکلشون کرد.

در مورد تشدید قرار که رقم نجومیش ، هیچ تناسبی با سطح جرم نداشت و چشم جفتمونو چهارتا کرده بود.


خلاصه...

من امروز ، رفتاری از همکارم دیدم که همیشه آرزوشو دارم. کاملا در شان یک وکیل حرفه ای اخلاق مدار.

حتی یک بی حرمتی کوچک نامحسوس در طرز نگاه ایشون نبود و این ، جای تحسین داره.

امیدوارم که همیشه در اوج موفقیت باشن :)


2. نمیدونم چی دادیم و چی گرفتیم.

نمیدونم نواده های ما ، در کتابهای تاریخ شون در باره قرارداد چهار صفحه ای ژنو ، چی خواهند خوند.

امیدوارم ما رو لعن نکنن! :|


3. خداوند ، تا قیامت به قبر پدر مخترع فرمول "اسپری سیف" نور بباراند :)



نظرات 2 + ارسال نظر
کــــاکتوس صــــورتی یکشنبه 3 آذر 1392 ساعت 07:27 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

چه خنده دار که دعوا و دادگاه رو شخصی میکنند!!!!
خدا صبرتون بده جمیعا

بخدا یه وعضی... اگه مصادیقشو بگم اشکت در میاد :"(

تچکرات :***

دنیا دوشنبه 4 آذر 1392 ساعت 05:48 ب.ظ

س ع د چیز جدید ننوشتی امروز
من هر روز چشامو به وبت روشن میکنم

س ع د :***
خوبی؟
دوباره تو از من تعریف کردی؟ :دی
چشمات همیشه روشن باشه.
همین الان نوشتم :***

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد