ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
1. گاهی مرور خاطرات تلخ ، به آدم جسارت و اعتماد به نفس میده که مطمئن بشه تصمیمش هرچند تلخ اما درست و بجاست.
دیروز ، دوستی تماس گرفت و گفت که مشورت میخواد و نمیتونه بیاد دفتر یا خونمون. خواهش کرد توی پارک همدیگه رو ببینیم.
از 8 تا 10 صبح قدم زدیم و صحبت کردیم و... خاطرات تلخی مرور شد اما نتیجه خوبی داشت...
2. لاستیک تایر گاری کوچولوم ، یه ترک عمیق خورده. باید عوض بشه. زاپاس هم نداره :(
3. دو سه هفته پیش ، یکی از مشاوران روانشناس که اصلا ندیدمشون و باهاشون آشنایی ندارم ، یه مراجع عتیقه برام فرستادن که خودشم نمی فهمید چی میگه و چی میخواد. هر چی هم براش توضیح میدادم که راهکار قانونی اینه و راه دیگه نداره دوباره از اول چرت و پرت میگفت. یهوووو صدامو بردم بالا و گفتم که بلند بشه بره و هر وقت تصمیم گرفت مشکلش حل بشه برگرده.
دیشب دوباره اومد. همین که نشست روی صندلی ، با التماس گفت : تو رو خدا مهربون باشین ، من قلبم درد میکنه!
هم خنده م گرفت و هم تعجب کردم. گفتم: تا نیم ساعت باهات مهربونم و تحمل میکنم اما بعدش اگه بازم دری وری بگی باید بری بیرون.
بعد از سه ربع ، دعوامون شد و رفت.
حالا میخوام زنگ بزنم به اون آقای مشاور. چون قبلا یه کیس داشتم که ارجاعی بود و بعد از اینکه خوب اراجیف خودش و پدر و مادرشو تحمل کردم و نهایتا بهش گفتم خیلی لوس و ترسوئه ، از طرز برخوردم به مشاوری که معرفش بود ، شکایت برده بود!
نتیجه ، متعاقبا اعلام میشه :دی
4. یه پرونده دارم به طرفیت کارمند یکی از شعب بانک ایکس و یه شخص حقیقی دیگه.
موکل من ، شاکی بود اما در خلال رسیدگی در مرحله مقدماتی ، به تشخیص بازپرس ، تبدیل به یکی از متهمین شد!
اینقدر شاکی جدید و متهم جدید و بزه جدید ، کشف و محرز شد که الان که میخوام پرونده رو بخونم واقعا از کت و کول میفتم! پرونده رو میذارم رو دوتا صندلی و خودم میشینم روی یه صندلی دیگه و میخونمش! حجمش و قطرش داره اندازه پرونده های اختلاص میلیاردی میشه o-0
5. حالم از تعطیلی به هم میخوره :@@@
اینکه اینجوری التماس کرد چرا بازم چرت و پرت گفت ینی؟!!! :دی
مردم مریضن
تقصیر بانکه اینا همشون گوناه دارن :دییییییی
مریض بود به خدا
3) خیلیم خوب ، شما از نیم ساعتت یک ربعم براش بیشتر گذاشتی .
4) برای چی ؟
3. نمی فهمن که!
نمیدونم چرا میان مشاوره وقتی که تصمیم قاطع دارن که تو بدبختی دست و پا بزنن.
4. خب هی شاکی و متهم و جرم جدید کشف شد و هی اوراق جدید به پرونده اضافه شد و روز به روز داره سنگین تر میشه. برای همین!
4. آهان .. نگران نباش ، نصفیش گذشت :دی
4. نصف چی؟
1. خدا کنه هیچ وقت کار هیچ کس به اونجایی نرسه که مجبور شه به جای فراموش کردن خاطرات تلخ مرورشون کنه تا بتونه تصمیم درست بگیره. خدا کنه نتایج همیشه خوب باشه.
3. خیلی با مزه مشاوره میدی :دی یعنی وقتی در حالی که داشتی بهش میگفتی لوس و ترسو تصورت میکنم کلی خندم میگیره. دوست جون خودمی :-***
5. آخه چراااا پس من عاشق تعطیلی ام. خیلی تنبلم یعنی :(((
1. خداکنه. خداکنه واقعا.
خاطرات تلخ فراموش شدنی هم نیستن لامصبا... هرچی هم تو بخوای اونا نمی رن :@
3. وقتی مشاوره میدم بامزه نیستماااا :دی
خعلی هم جدی و بی مزه م :دی
اما وقتی عصبی میشم از دست زبون نفهمی و ترسو بودن و لوس بودن طرف ، اون وقت اون روی بامزه م میاد بالا :)))
کلی بخند :********
5. نه بابا... ریطی به زرنگی و تنبلی نداره... این نفرت من از تعطیلی مربوط به همون قضایای بلایای طبیعیه که در جریانش هستی!
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
مقدمتان را در صحیفه خود گرامی میدارم.
سلام. منتظر نباشین :|
برعکس من هستین ، عاشق تعطیلی هستم !!
مردا اکثرشون عاشق تعطیلی هستن :|