ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
گه دهری و گه ملحد و کافر باشد
گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد
باید بچشد عذاب تنهایی را
مردی که زعصر خود فراتر باشد.
پ.ن
1. رباعی از دکتر شفیعی کدکنی.
2. همشهری ما ، تنها بود.
فراتری تنهایی داره ولی الان همه تنهان چه کم ها چه زیاد ها
سطوحش مختلفه اما.
به به ، خراسانی هستی ؟ :)
شفیع کدکنی استاد یک فامیل نزدیکیم بوده توی دانشگاه تهران ، با تعریفاش من و عاشق این مرد کرد ... واقعا بزرگ بوده
نه عزیزم. خراسانی نیستم. منظورم از همشهری ، بزرگ مرد دیگه ای غیر از استاد کدکنی بود.
بله... من هم عاشق ایشونم :)
همشهری ما تنها نبود ، خدا رو داشت !
منم خدا رو دارم و در عین حال زیتون تنهام.
تضاد نداره.
حتما جفت (روحی و جسمی) لازم بوده که خدا آفریده.
همشهری ما جفت نداشت...
گاهی وقتا تنهایی یه نعمت میشه وقتی اطرافت پره از آدمهایی که فقط ظاهرشون مثل آدمه!!
منم نگفتم تضاد داره !
اونکه صد در صد.
خوب برا همین تک بود دیگه .
اوهوم...
دلا خو کن به تنهایی...
کز دیو و دد ملولم و ...