روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد


1. دیشب رفتیم میدون امام.

یه هوای پاییزی ملس و کلی چیزای خوردنی خوشمزه و مغازه های وسوسه انگیز و صدای سم اسب روی سنگ و گنبد و توریست و ... جای همتون سبز :)

شام هم K.H با اون نون سیر معرکه ش و من حواس پرت که یادم نبود امروز صبح هم قرار دارم و هم دادگاه :|


2. همه انگشترام توی انگشتام بازی می کنن. نشونه لاغریه اما هیچ تغییر وزنی ندارم. حتی تغییر سایز هم. اما همه انگشترا لق میخورن!


3. متوجه شدم که وقتی کسی رو دوست دارم با همه خوب و بدش دوستش دارم.

البته سعی می کنم تغییراتی باب میلم تو بعضی رفتاراش بدم اما اگه به تغییر ، مقاوم بود حذفش نمی کنم که! ( مگر اینکه اون رفتارش ، کلا همه چیز رو تحت الشعاع قرار بده.) چرا؟ چون دوستش دارم.

خب... حالا که خودمو دوست دارم ، نباید نقطه ضعف های کوچولوم باعث بشه خودمو سانسور کنم ، بلکه باید اونها رو به سمت تغییر مثبت ، هدایت کنم و مث دخترای خوب حرف گوش کن ، هیچ مقاومتی هم نکنم :دی

مطمئنم موفق میشم :)


4. الان و در این لحظه ، دلم کباب دل گوسفند میخواد :(

حالا راسته استیکی هم بود ، میخوردم :دی


5. دادگاه امروز ، خنده دار تموم شد.

از دادگاههای خنده دار خوشم میاد :)



نظرات 8 + ارسال نظر
دنیا شنبه 20 مهر 1392 ساعت 06:29 ب.ظ

سلام ج د
افرین به این زیبایی کلام
افرین به تصمیمات قشنگ
افرین به تو
دد

س ع د :*

آفرین به خودت با اینهمه انرژی مثبت که میدی :)

منم د د اونم خ ز :)

مینا شنبه 20 مهر 1392 ساعت 08:43 ب.ظ

1.وای من عاشق اصفهانم. چقدر دلم تنگ شد. چقدر خاطره دارم از اونجا. نوش جان و همیشه خوش بگذرونی دوستم :-***

2.مواظب انگشترات باش. یه بار حلقه ی من به خاطر همین لاغر شدن انگشتام داشت گم میشد. برای منم خیلی پیش میاد انگشتر یا ساعتام لق بخورن ولی لاغر نشده باشم.

الان باید برم. برمیگردم:-*

1. الهی... ایشالا یه بار با همدیگه بریم میدون امام. چطوره؟ البته بعد از شروع زندگی جدید زیتونی
مرسی عزیزم. خودت هم

2. آره... چسبشون میکنم

باااااعشه :****

راستی مینا
اون مدل پاستا و اسپاگتی ، مدل خاصی بود؟ دستور ویژه ای داشت؟

شهرزاد شنبه 20 مهر 1392 ساعت 09:31 ب.ظ http://fartooclose.blogsky.com

هم شهریم پس یحتمل!

هم استانی خانم کتری... ببخشید ... خانم دکتر
متشکرم که نظراتو باز کردی

غریبه شنبه 20 مهر 1392 ساعت 11:42 ب.ظ

سلام:)
1.من خیلی سیر دوست دارم
ولی امان امان از بوش
بعضیا طوری حیثیت ادمو تو یه جمع میبرند که ادمو اصلا توبه کار میکنند
:|
2.اگه اذیتتون میکنه با چسب کوچیکشون کنید تا اگه باز دستاتون به حالت قبل برگشت بتونید راحت دوباره ازشون استفاده کنید دره مغازه ها با چسب یک دو سه کوچیک میکنند فایده نداره زود کنده میشه
از چسب دو قولی شفاف که استفاده کنید خیلی خوبه چند ماهی هم جواب میده :)
3. از وقتی وبه شما رو میخونم فهمیدم
چقدر نسبت به خودم بی تفاوتم چقدر خودمو دوست ندارم
بی اهمیت ترین چیز تو دنیا برا خودم خودمم
ولی خب خدا رو شکر تا الان باهاش مشکلی نداشتم :)
اینم چند وقت دیگه مهمون هم باشیم:)

علیک :)
1. من عاشقشم. فجییییع :دی

2. همیشه همین کارو میکنم. با چسب اندازه شون میکنم. یه یاقوت کبود دارم که الان سه ساله که چسبش دووم آورده و کنده نشده. حالا باید همشونو از دم چسب بزنم :دی

3. اگه دلت میخواد تمرینهایی که مینویسم انجام بده.
اینکه تا حالا مشکلی نداشتی علامت خوبی نیس.
مشکل اصلی یهوووووو بروز میکنه و ممکنه دیگه واسه علاجش دیر باشه.
نباید خودمونو تو دریای دغدغه هامون غرق کنیم.
باید دست و پا بزنیم تا به ساحل برسیم هرچند شاید طول بکشه اما قطعا بهتر از غرق شدنه!

غریبه یکشنبه 21 مهر 1392 ساعت 01:57 ب.ظ

سلام:)
1.نمیدونید باید چکار کنیم تا بوش زود از بین بره؟
2.شما کارتون درسته:)
3. انشالله در اینده:)
الان یه سرم هزار سودا:)
4.با سیر کباب کرده تا الان امتحانش کردید؟
وای دهنم اب افتاد:)

سلام.

1. من مسواک میزنم و آدامس نعنا یا دارچین میخورم. بهرحال بوی موندگاری داره و راحت نمی ره :(

2. :)

3. شنبه؟؟؟ هیچوقت نمیاد!
از همین روز و همین لحظه ، تصمیم بگیر.
اینم یه سودا قاطی اون هزار سودا. یه سودا مهمتر از اون هزار سودا.

4. امروز تو روغن زیتون و پودرسیر و فلفل خوابوندمشون و با پیاز و فلفل دلمه کبابی زدیم به بدن
جات سبز

سالواتوره دی ویتا یکشنبه 21 مهر 1392 ساعت 05:08 ب.ظ

نفس کشیدن تو بخار اب بوی سیرو از بین میبره
برید حمام یه دوش اب گرم بگیرید طوری که کل حمام رو بخار بگیره
دیگه بوی سیر احساس نمیشه

حالا دیگه بو نمیده :دی
اما جدی؟ بخار آب؟ چه جالب
دفعه بعد امتحانش میکنم

کــــاکتوس صــــورتی یکشنبه 21 مهر 1392 ساعت 08:37 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

من نمیتونم دیگه گوشت و برنج رو راحت و بی دغدغه بخورم
دل نیز هم

:"(
:***
کاش میدونستم چیکار کنم که خوب شی :(

مینا یکشنبه 21 مهر 1392 ساعت 08:53 ب.ظ

1.ایشالا. و بعد از زندگبی جدبد مبنایی :دی ما هم باید یه تغییراتی توو محل سکونت بدیم که حالا توو وبلاگم مبنویسم. بوس:-*

2. بده برات کوچیکش کنن. با چسب راحتی؟ من راحت نیستم

3. منم مطمئم موفق میشی :)

4. چندجا میشناسم که استیکاش بد نیست. بعد از زندگی جدید زیتونی بیا ببرمت یه صرف یه ستیک خوشمزه با نون سیر و مخلفات :)

5. مگه دادگاه خنده دار هم داریم ؟!

6. اسپاگتی معمولی بود با گوشت و قارچ و ذرت. ولی پاستا با کدو بود که من تاحالا نخورده بودم.کدو سبز رو به شکل خلالی متوسط خرد کرد و سرخ کرد. یه سس چیلی هم که خودش آورده بود و ندیدم دقیقا چیه بهش زد. پاستارو هم که جوشوند و بعد بهش روغن زیتون زد و همونطور که هنوز داغ بود پنیر پیتزای رنده سده ریخت داخلش و بعد کدوها رو اضافه کرد. اگر کسی از مزه های متفاوت خوشش بیاد دوست داره ولی کسی که مزه های روتین رو میپسنده نه. ضمن این که یکمم هم به شیرینی میزنه. من چون غذای شیرین و مزه ی متفاوت دوست دارم استقبال کردم و بهم چسبید. جات خالی :)

1. جدی؟ خونه مستقل؟ مبارکه :) میام میخونم :*

2. آره با چسب راحت راحتم :)

3. فقط دعا کن برام :***

4. به به... امممممم... به به... میااااااااااااااااااام :***

5. آره داریم :دی
شاید نمونه هاشو نوشتم :)

6. منم از مزه جدید خوشم میاد.
من با کدو درست میکنم. خوبه. دوست دارم.
کلا با کدو خیلی چیزا درست میکنم.
بافتشو دوس دارم. البته خامشو :)
مرسی دوستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد