روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد


1. دخترم از دوستش ، آدرس یه لوازم التحریر فروشی رو گرفته بود که دفترهای خششششنگ داره :دی

رفتیم که بخریم.

آقا سر آدرس که رسیدیم ، دیدیم که یه عمده فروشی انبار مانند هستش که سه دهنه تو در توئه.

اصن من دلم خواست دوباره لوازم التحریر بخرم و برم مدرسه... اصن عشق کردم به غایت :)


2. پاتوق امروز عالی بودش :)

یاد دادم و یاد گرفتم :)

لذت بردم :)


3. باید یه دادخواست جلب شخص ثالث مینوشتم واسه یکی از پرونده هام.

موکلم اومد که سندی که خواسته بودم بیاره.

بهش گفتم تا سندو تطبیق میدم ، کاغذ برداره و مشخصات کامل ثالث رو بنویسه.


نوشته بود: "مژدباباهارلوی" !


بهش گفتم: نگفته بودین طرف از اقلیته.

گفت: اقلیت؟ مسیحی و اینا یعنی؟ استغفرالله. آدم خیلی خوبیه!

من: o-0 o-0 o-0

اون: :|

من: آخه اسمش جالبه. واقعا اقلیت نیس؟!

اون: استغفراللللللللله... چیش جالبه؟ کجای "مجتبی بهارلویی" جالبه؟؟؟

من: =)))

اون: o-0 o-0 o-0


4. فردا صبح ، کوزت :@  فردا عصر ، جشن تولد :)


نظرات 7 + ارسال نظر
کــــاکتوس صــــورتی چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 10:20 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

محاوره نویس به این میگن!
تازه معنی اقلیت نفهم هم به همون میگن :))

آره. هر دوش

مینا پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 03:59 ق.ظ http://my-deja-vu.blogsky.com/

سلام
دوباره وبلاگ ساختم
ذهنم ولی خیلی پریشونه و نوشتن برام سخت شده

آقا خب گفتی لوازم تحریر دلم خواست:(
مگه نمیدونی من عااااشق لوازم تحریرم:(((
حالا نصفه شبی مغازه ی لوازم تحریری باز از کجا پیدا کنم خب؟:((

سلام عزیزم.
هورررررررررررررررررراااااااااااا....
(اه...چقده این بوس بلاگ اسکای زشت شده. از این لب پروتزی سیلیکونی ها که حالم بد میشه ازش... اه...)
حتما همش میخونمت. همش همش

الهی... آخه نمیدونی خودمم چقده هوایی شدم...
بازم میخوام برم همینجوری الکی سر بزنم

M.Masoud پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 07:40 ب.ظ

اگه وقت داشته باشید و دوست داشته باشید توی این لینکها یه چیزای در مورد منطق صفر و یک نوشته شده
http://elmandishah.mihanblog.com/post/13
http://www.seyghal.blogfa.com/post-35.aspx
البته به این غلظتی که اینا گفتند نیست (موردی که گفتم) ولی داره
چنین منطقی را
دوست دارم نظرتون رو در مورد حرفی که زدم بدونم, ببینم به نظر شما چقدر درسته

این خط منحنی عجب معنی داشتا :)

مرسی. میخونم و بهت میگم.


کدوم منحنی؟

مهدی جمعه 12 مهر 1392 ساعت 12:26 ب.ظ

ای ولاه خیلی باحال بودش

سه؟

Masʘ‿ʘd شنبه 13 مهر 1392 ساعت 03:53 ب.ظ

1امیدوار باشیم که دیگه در مورد حرفی نمیزنید
2خسته نباشید بفرما چای
3:|
4الف:خسته نباشی بفرمایید اب چایده:دی
ب:امیدوارم خوش گذشته باشه بهتون همیشه در این مجالس باشید

1. این که ربطی به اون نداره آخه
2. اصن خسته نشدم. لذت بردم. با دقت بخون
3. چرا؟
4. الف: ترورت میکنن آخرش با این لهجه!
ب: مرسی. خعلی خوش گذشت. جای شما پر پر بود

خَــ✗ــط خـَـطـ✗ـے یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 02:33 ب.ظ

حالا نمیشد آدرس این لوازم تحریری رو به مام بدین مستفیض شیم؟! ایشششششششش

چرا نمیشه عزیزم؟

ببین
دوستش گفته بود خ سعدی بعد از کوچه شکیب.
ما رفتیم داخل سعدی و دنبال شکیب می گشتیم که لوازم التحریری رو دیدیم
از شریعتی برو سعدی. فروشگاه سمت راسته. یه دهنه ش پیداست اما ، سه دهنه تو در توئه

Masʘ‿ʘd یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 06:45 ب.ظ

چرا ترورم کنند¿ دلشونم بخواد من با لهجه حرف میزنم!
نکونه خودتون منو ترور کنید
اااااااااای مردم اگه من یه موقع ترور شدم به این
عمه مشکوک بشید:دی

من عمرا وقت عزیزمو صرف ترور تو کنم

اااااااااای مردم این اگه غیب شد رفته پیش دایی جانش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد