روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد

1. دادرس علی البدل شعبه خانواده رفت و به جاش یکی از بازپرسهای کیفری اومد!!! بسیار هم لطیف... بسیار هم خوب...o-0


2. صبح پنج شنبه ، همایشی برگزار کردیم تحت عنوان :صدای پای آب.

به بررسی اثرات تخریبی خشکی زاینده رود پرداختیم و مشکلات زیست محیطی و طومار شیخ بهایی درباره حق آبه و...

تالار محل همایش رو کانون بازنشستگان آموزش و پرورش ، رزرو کرد.

یکی از اعضای شورای شهر رو من دعوت کردم.

یکی دیگه از اعضای شورای شهر رو مدیر مجموعه دعوت کرد.

خب... تا اینجا هیچی!

قبل از شروع همایش:

+ شنیدیم که آقای مهندس پ (همون عضو مدعو از طرف مدیر مجموعه) فرمودن که چرا دکتر الف (اون عضوی که من دعوت کردم) میاد؟؟؟ من واردترم یا اون؟؟؟

بسیااااار به حال شهر و شورا و تفرقه بین اعضا تاسف خوردم....


+ زیر بنر نصب شده در ورودی سالن نوشته بود: مجموعه آفتاب برگزار میکند.

یکی از اعضای کانون بازنشستگان با توپ پر و اخم گره و لحن خصمانه به من گفت: همه کارها رو ما کردیم اونوقت نوشتین آفتاب؟!!!

"همه کارها" فقط یک تماس با مدیریت تالار برای رزرو بود البته.

باز هم به حال خودمان تاسف خوردم...


3. عصر پنج شنبه ، دعوت شدم برای جلسه ماهیانه مرکز مشاوره نور.

خیلی آموزنده بود. یکی از روانپزشکان متعهد و خوشنام ، هرماه لطف میکنن و وقت میذارن برای این جلسه.

کلی هم خندیدیم :)))

مخصوصا دو دقیقه آخر ، بسیااااار عالی بود :)



پ.ن

دخترکوچولوی بیچاره! پشت چی قایم شدی؟ در حدی که بخوام برای روشن کردنت وقت و انرژی بذارم نیستی. پس میسپارمت به روزگار تا بزرگت کنه. هر وقت بزرگ شدی ، اگه دیدمت یه جمله هست که بهت میگم.


نظرات 5 + ارسال نظر
کــــاکتوس صــــورتی یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 05:07 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

اسمس دعبتی اومد روی گوشیم منم نفهمیدم از طرف آفتابه یا کانون
چون از هر دو طرف شماره داشتن دیه

خلاصه نیومدیم! وقت نشد :|
سلااااااااااام
خوبی دوست خوب و عزیزم؟
دلم برات تنگ شده

کاش اومده بودی. یعنی من خودمم تازه عمق فاجعه رو گرفتم :(((

به روی ماهت:*
منم دلم تنگ شده:(
این هفته ذره بین حقوق و تکالیف زوجین رو بررسی میکنه. به دردت میخوره. البته تو خودت استادی! جلسه دومشه. فرومم که رو هواس واسه اطلاعرسانی. حالا اسمس دعبتش میاد شاید :)

کــــاکتوس صــــورتی یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 10:57 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

نم شد آخه تو گیر و دار بچه داری و عروسی رفتن بودم :|


با اینکه بشدت مریضم :( ولی صبح 5 شمبه میرم مسافرت بلکه یادم بره این زندگی ... نم تو نم بیام :(((( حیف شددددد :|

فنقلی؟ آخی... خوبه فنقلمون؟ :***
عروسی کی؟ خوش گذشت؟ :)

هنوزم؟!!!
خوب میکنی. برو. حتما بهتر میشی.
خ م خ ب ع د :*

خَــ✗ــط خـَـطـ✗ـے چهارشنبه 6 شهریور 1392 ساعت 02:53 ب.ظ http://www.omide-babayi.blogfa.com

نمیشه اون جمله پ ن رو به منم بگی؟!

کلا پ ن هاتو دوث دارم! از دم!

نچ :دی

ما هم تو رو دوس می دالیم :***

خَــ✗ــط خـَـطـ✗ـے پنج‌شنبه 7 شهریور 1392 ساعت 12:48 ق.ظ http://www.omide-babayi.blogfa.com

نیگا نیگا!
رفده مسافرت اصی یه خدافسی ام با ما نکد!هی خدا!
تلسیدی سوخاتی بخایم؟خو ما ک خدافصی ام نکنی سوخاطیو میگیریم ازت!
خودمم میرم مسافرت بتون نمیگم اصی! هاهاها!
شوخی میهکهنم!
خدا پشت و پناه یکدانه تیغی مان باشدو بسی خوش بگذارند، بگو آمین

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآمین :) :*

کــــاکتوس صــــورتی یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 04:24 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

خط خطی چی حالا ای یه دفه رو منو ببخشای و بیامرز :دی
آخه من مریض گونا دارم

خط خطی چی ، بخشیدی یا واسطه بفرستیم؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد