روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد

1. صبح رفتم برای بیمه ماشین... نمیدونم چرا فکر میکردم مدت کوتاهی از تموم شدنش گذشته. چرا واقعا؟؟؟!!! فقط خدا میدونه این مدت چند تا موقعیت تصادف از سر رد کردم. ماشین از سال نود تا حالا بیمه نداشته. دوسال جریمه بهم خورد. فدای سر دخترم :)


2. فردا صبح تا ظهر ، دادگاه کیفری استان و اینا... :@


3. یه کوچولوی نازنازی داره صاحب یه پدرومادر مهربون میشه. مث هلو بود. خدا حفظش کنه. واسه اولین بار ، دادخواست تقاضای صدور حکم سرپرستی به عنوان فرزند خوانده ، ثبت کردم. به مبارکی :)

نظرات 11 + ارسال نظر
آیدا سه‌شنبه 28 خرداد 1392 ساعت 09:42 ب.ظ http://chapdast98.blogsky.com/

واااااییییی مبارکهههههه ... ایشالا خوشبخت بشن
گریم گرفت .. یاد یه خاطره ی شیرین از گذشته افتادم که تلخ شده الان !
یازده سال پیش دایی و زن داییم بعد از 7 سال بچه دار نشدن یه دختر کوچولو که فکر کنم 2 ماهش بود و به فرزندی قبول کردن .. اون الان یازده سالشه و وقعا خیلی ناز و مهربونه .. بچه خوبیه و ذات خوبی داره .. وقتی پیش ماهاس خیلی خوبه .. (ما ها یعنی عمه هاش و دختر عمه هاش ) اما نه مادرش براش مادری کرده نه پدرش پدری .. مادرش چیزهایی یادش داده که در شان یه دختر خانوم و نجیب واقعا نیست و انگار چیزی خودش میخواشته توی جوونی باشه سعی کرده روی این بچه اجرا کنه ... و پدرش ماشینه پل و هرچی اون بگه براش تهیه میکنه و هر چی بگگه میگه باشه !!! حالا هم یک سال و خرده اییه که داییم و زند داییم از هم جدا شدن .. زن دایی سابقم بعد از چند ماه با یکی دوست شد ( شاید هم از قبل از جدایی بود نمیدونم ! و حالا هم صیغه اش شده .. یه زن تحصیل کرده ! و داییم هم وقتی فهمید که اون اینکارو کرده حول شد و سریع زن گرفت ... حالا داییم بعد چند ماه زندگی خوبی نداره و زن جدید به دختر دایی عزیز من حسودی میکنه !! این بچه حیف شد .. امیدوارم واقعا زن و مرد بونن که از زندگیشون چی میخوان و بعد این کار رو بکنن ..
همین !

خیلی تلخ بود آیدا...
خیلی تلخ...
دایی و زنداییت مشکلشون بچه نبوده که اگه بود با وجود اون کوچولو حل میشد...

منم امیدوارم:(((

کــــاکتوس صــــورتی سه‌شنبه 28 خرداد 1392 ساعت 11:03 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

فدای سرش
و خداروشکر که از این اتفاقا نیفتاده


آخی نازی
اتفاقای قشنگم میفته پس :دی
خدا چه توفیقی به اون پدرومادر داده
مباااااارکه

مرسی گل من.


آره گاهی.
پدرومادره رو میشناسی.
ایشالا که مبارکه :قلب:

خط خطی! سه‌شنبه 28 خرداد 1392 ساعت 11:16 ب.ظ http://omide-babayi.blogfa.com/

1. حالا نمیشه ی سالش فدای سر من باشه؟!
3.آخی

1. :دی
3. :قلب:

وروجک چرا حواستو جمع نمی کنی؟ ریاضیتم که مث خودم ضعیفه؟ گفتی بعد از یک چنده؟! :دی

نسیم چهارشنبه 29 خرداد 1392 ساعت 05:42 ق.ظ http://nassimvahamechiz.blogfa.com

عزیزم، یعنی بیمه ی شخص ثالث نداشتی؟؟؟؟
ای داد بیداد :(
حالا خدا رو شکر که به خیر گذشت. ولی مطمئنم نزدیکش که می شه خودشون زنگ می زنن و خودشون رو می کشن که بیا تمدید کن.

نه دیگه. نداشتم. به همین راحتی!
والا این دوسال که کسی زنگ نزد:(

سلام.

M.Masoud چهارشنبه 29 خرداد 1392 ساعت 11:50 ق.ظ

1-

2-

3-

1. :@
3. :قلب:

ژیگول چهارشنبه 29 خرداد 1392 ساعت 01:54 ب.ظ

2 سالللللللللللللللللل

آره... این دوسال بیمه ابوالفضل بودم ظاهرا!!!

گیتاریست چهارشنبه 29 خرداد 1392 ساعت 10:10 ب.ظ http://guitarist0.blogsky.com/

کامنتم نمیاد

میاد بزودی :دی

کــــاکتوس صــــورتی چهارشنبه 29 خرداد 1392 ساعت 11:52 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

واقعااااا؟
ینی کی میتونه باشه

ایشالله خدا از این توفیقا نصیب ما هم بکنه!!!
البته بعد از بیان این جمله خیلیا بهم بد و بیراه گفتن که چرا!
ولی من فقط میتونم با اسم نعمت و توفیق یادش کنم
قبول فرزند خوندگی رو میگم

وقتی دیدمت بهت میگم.


نعمت و توفیق... کاش هم قدر بدونن و هم از پس مسئولیتش بر بیان.

خط خطی! چهارشنبه 29 خرداد 1392 ساعت 11:57 ب.ظ http://omide-babayi.blogfa.com/

زئتون چرا منو اذیت میکنی؟ ها؟ببین این قیافه مظلوم منوعه! نه این کیه، ها این:عه نه! اینم نیسم که!اینه:ایناینای بابا‍! قیافه ی منو ندیدی؟!هاااااااااا اینه: جسمش!اینببین! اصی دلت میاد این قیافه رو اذیت کنی؟اوخی!چ بچه نازی!الاهی دورش بگردم من! =))))
هیچی! عاره! اصن رشته کلام از دستم رفت! چی میخواسم بگم من؟
:|

:دی
آخرشی. آخر وروجکا :*
چی میخواستی بگی حالا؟ یادت نیومد؟ :)))

خط خطی! پنج‌شنبه 30 خرداد 1392 ساعت 12:42 ق.ظ http://omide-babayi.blogfa.com/

ها!اینو میخواسم بگم!بعده یکو چکا داری؟ خب واسه دو نظر نداشتم!زور نیس ک!دقت کن عزیزم
هاهاهاها

وروجکی دیگه. چکارت کنم :*

رسول آفتاب پنج‌شنبه 30 خرداد 1392 ساعت 08:50 ب.ظ http://www.bazmshahi.com/

میگم یه سوال ؟ شما که قراره از حقوق دیگران حمایت کنی چرا خودتون نا فرمانی مدنی می کنید قانون گریزی اون هم بیمه شخص ثالث که انجام آن الزامی است خدایش اگر خدا ناکرده زبون لال یه حادثه پیش بیاد و بعد خودرو شما بیمه نباشه و این بگوش همکاران و موکیل شما برسه میدونی چی میشه البته می بخشید فکر کنم یه کم زیاد روی کردم

به جان خودم ، خودمم هنوز تو شوک این قضیه موندم. اصلا نمیتونم این کارمو درک کنم. اصلا قابل توجیه نیس. حق کاملا با شماست:(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد