روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد

دگرگونه بیست و پنج

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟

طاقت بار فراق این همه ایامم نیست؟

خالی از ذکر تو عضوی؟ چه حکایت باشد!

سر مویی به غلط در همه اندامم نیست

گو همه شهر به جنگم به درآیند و خلاف

من که در خلوت خاصم ، خبر از عامم نیست

به خدا و به سراپای تو کز دوستی ات

خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست

دوستت دارم ، اگر لطف کنی ور نکنی

به دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیست.  

 

پ.ن 

1. اثر سعدی علیه الرحمه. 

2. خبرت هست؟؟؟

نظرات 7 + ارسال نظر
کــــاکتوس صــــورتی شنبه 25 خرداد 1392 ساعت 06:43 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

احتمالا می دو نه

چه فایده....

پرستو شنبه 25 خرداد 1392 ساعت 08:01 ب.ظ

سلام دوست جانی.
خوبی؟خیلی روزه که میخوام یه چیزی ازت بپرسم. میترسیدم بهت بربخوره.حالا میپرسم اگه ناراحت شدی تاییدنکن و جواب نده.من ناراحت نمیشم.
من خیلی از پستهای وبلاگتو خوندم. دگرگونه هاماهانه هاواگویه هاروزنوشتها... بنظرم گاهی اوقات چندوجهی میشی. این وجه ها رو کنار هم نمیتونم بذارم. مثلا آیات قرآنو میذاری و چوری کیف میکنی که انگار مسلمون دوآتیشه هستی. بعد تو کامنتا میبینم که جلوی یه خانم مبلغه (ازهمون خانم بسیجیا بوده؟ از همون خواهرا؟) با اقتدار واستادی و انگار دعوا هم درست کردی. بعد الان میبینم یه خانم دیگه که از حجاب دفاع میکرده و مخالف آرایش بوده رو کوبیدی. به خدا اعتقاد داری اما خیلی جاها دین و مذهب رو به چالش کشیدی.یه وکیل پایه یک هستی و مسلما مستندومستدل حرف میزنی و باجمع بندی من از پستهاوکامنتها خودت محجبه به اون معنا نیستی اما دریک مجتمع مذهبی تحت سرپرستی یک روحانی فعالیت میکنی.خلاصه شخصیت بسیار جالبی هستی اما کاش ابهامات منو رفع کنی.من بعضی پستاتو ده پونزده بار میخونم.مبخوام یه وکیل صریح الهجه و نترس بشم.بنظرم تو اینجوروکیلی هستی.ببخشین اگه بی رودربایستی نوشتم

سلام عزیزم.
چرا باید بر بخوره؟ من فقط و فقط سه دسته کامنت رو تایید نمی کنم.
اول تبلیغاتی. دوم کامنتی که توش علاوه بر خودم به دوستانم توهین شده باشه. سوم کامنتی که نویسنده بگه تایید نشه.
وقتی اینقدر قشنگ و مودبانه سئوالتو مطرح میکنی چرا تایید نکنم؟؟!!!

اولا مرسی که اینقدر دقیق و با ملاحظه هستی. ممنون که وب منو دوست داری و اینجور براش وقت میذاری.
پرستوجان
وجوهی که میگی نمیتونی کنار هم بذاریشون بنظر من اصلا در تضاد و در تناقض نیستند. با هم منافات ندارن که تو نتونی کنار هم بچینی شون.
مثلا اگه من با خانم مبلغه ای در مسئله ای اختلاف نظر داشتم کجای این قضیه با علاقه من به آیات قرآن جور در نمیاد؟؟؟
میدونی چیه؟ فکر میکنم که تعریف تو از بعضی اشخاص و بعضی مکانها و بعضی معانی ، تعریف صحیحی نیس.
اینجور که نوشتی بنظر تو یک خانم مبلغه یعنی خود دین و مذهب یا خود قرآن. اما نظر من این نیس. نظر من اینه که ممکنه کسی در لباس روحانی باشه اما با اعمالش بدترین ضربه ها رو به دین بزنه همچنان که فعلا و متاسفانه همینطوره و خودت بهتر از من میدونی.
خلاف این هم متصوره. کسی که شاید از نظر تیپ و ظاهر بعضی نشانه ها رو نداشته باشه اما چنان عمیق و دقیق در تفسیر و تحلیل مذهب و دین موفقه که باعث جذب بسیاری دیگر از افراد به این سمت میشه...
من هیچوقت به کسی که عقیده مخالف داره توهین نمیکنم و اهل دعوا درست کردن نیستم. اما ابدا اجازه نمیدم جایی که دارم به عنوان یک وکیل صحبت میکنم یا اینکه به عنوان کارشناس پاسخگو در جمع حضور دارم کسی با اطلاعات ناقصش یا کلام مغرضانه ش یا برداشتهای غلطش یا اهداف جهت دارش یا به هر قصد و نیت دیگه ای به کسی برچسب بزنه یا اونو قضاوت کنه و با ادعای دینداری یا ظاهر عوام فریبانه سعی در تخریب مفاهیم بلند دین داشته باشه. محکم جلوش درمیام حتی اگه تو یا بقیه اسمشو بذارین : کوبیدن!

بله. من تو هوا حرف نمیزنم. مستند و مستدل حرف میزنم. ادعای بی پایه نمی کنم و به کسی هم این اجازه رو نمیدم. اگه جایی دیدی دین و مذهب رو به چالش کشیدم ، اون دین و مذهبی بوده که براساس نان به نرخ روز به من عرضه شده. من اونو قبول ندارم و باهاش مبارزه میکنم.
تعریف تو از حجاب چیه؟ برچه اساس تشخیص دادی که محجبه نیستم؟ حجاب من یک حجاب باطنی بسیار قوی و دژ مستحکم و فولادیه که هیچ نامحرمی (چه همجنس و چه غیرهمجنس) هرگز نمی تونه بهش نزدیک بشه. چه برسه که جرات کنه دست درازی داشته باشه. اما با ولنگاری هم مخالفم. خودمو در معرض نگاه گرسنه قرار نمیدم. برای چشم های هرزه سگ صفت کوچکترین اعتباری قائل نیستم اما درعین حال آزاد و راحت از زنانگی خودم لذت میبرم.


چون تعریفها رو با هم قاطی میکنی باز هم اشتباه کردی!
فعالیت من در یک مجتمع مذهبی و تحت سرپرستی یک روحانی ، هیچ تضادی با عقاید و افکار و آرمانها و اهداف من نداره.
همه روحانی ها که از یک قشر و یک شکل نیستن.
سرپرست مجموعه ما ، استاد حوزه و دانشگاهه.
ضمن تحصیلات حوزویش ، کارشناس ارشد روانشناسیه.
بسیار روشن و آگاهه.
زمانی که من توسط یکی از دوستان به این مجموعه معرفی شدم ، اولین فکری که خودم کردم این بود که شاید رئیس مجموعه با پوشش من مشکل داشته باشه. اما نه ایشون و نه خانم با شخصیت و با سوادی که مدیر مجموعه هستن با این قضیه اصطکاکی نداشتن.
بسیار شایسته و دوستانه با من برخورد شد و بسیار مهربانانه در جمعشون پذیرفته شدم...

نمیدونم پرستو... نمیدونم... کاش بهتر فکر میکردی. عمیق تر و از سطح گذشته تر... از دانشجوی سال سه حقوق بیش از این انتظار دارم...

خیلی خوب کاری کردی بی رودربایستی نوشتی. خوشحالم که نمیذاری سوءتفاهم تو ذهنت پیش بیاد.
منم بی ملاحظه جوابتو دادم که بی حساب بشیم!
امیدوارم ابهامی نمونده باشه.

خط خطی! شنبه 25 خرداد 1392 ساعت 09:48 ب.ظ http://omide-babayi.blogfa.com/

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟

طاقت بار فراق این همه ایامم نیست؟



خیلی زیبا بود این دو مصرع، فوق العاده
خبرش هست ولی باز هم از بی خبری
خبرش نیست که او را تو ز قلبت نبری
(خبرش هست: خبرداره
بی خبری: نادانی
خبرش نیست: پیداش نیست)
امیدوارم منظور شاعر گرانمایه رو فهمیده باشی زیتونا

قلمبه استعداد :قهقه:

فهمیدم.فهمیدم:دی

گیتاریست یکشنبه 26 خرداد 1392 ساعت 12:51 ق.ظ http://guitarist0.blogsky.com/

میخونمت ، ولی نمی دونم چرا کامنتم نمیاد !

خوب میشی. خوب میشی. نگران نباش :دی

مهدی یکشنبه 26 خرداد 1392 ساعت 10:57 ق.ظ http://spantman.blogsky.com

سلام زیتونیاااااا تبارک الله احسن المنتخبین
انتخاب زیبایی بود
می بینم که به التماس افتاده ای ساحت دوست را
مگر تو را نبودی آن کسی که جمله عشاق درو می کردی یا نکند من به گمان اشتباهی افتاده ام
حال بگو که آیا خبرش هست یا نیست؟

زیتون و التماااااااس؟ التماااااس؟!!!
آری به اشتباهی افتاده ای بس گران و بس بی جبران و همی پر خطاo-0 o-0 o-0
من خود عاشقم و معشوق تنها یکی و یکتاست... عشاق کجا بودندی؟ عشاق نه آنانند که مگسانند گرد زیتون. عشاق در این زمانه وجود خارجی ندارندی مگر یکی و آنهم زیتون بی برو برگرد!

خبرش هست... :(((

خط خطی! دوشنبه 27 خرداد 1392 ساعت 01:18 ق.ظ http://omide-babayi.blogfa.com/

بده شکلک نداریا! اصن عمق احساست نامفهومه!داغووووووون!

خاه!
همی بر شعر من لب برنخندان
خدا را گویمی سوکست بگردان
مزن تو قهقهه بر شعره خستم
کنون چون کودکی تنها نشستم
تو میخوانی مرا گوله استعداد
همی رنجم ز تو ای دادِ بیداد

(ترجمه: ز چه بر ذوق ادبی من میخندی زیتونا؟! بدان و آگاه باش خداوند همی سوکست میکند! هان!هاهاها)

اصن افتضاااااااااح:عصبی:
کدها رو هم بلد نیستم:اه اه اه:

ای جان:دی
باید بسپارم ترشی نذارن دم دستت=))
من کلا زبون خط خط خاط حالیمه. زحمت ترجمه نکش زین پس:دی

خط خطی! دوشنبه 27 خرداد 1392 ساعت 05:54 ب.ظ http://omide-babayi.blogfa.com/

خط خط خیط خاط خوووووووووووط خوط خط خِط!
ها اینم حالیت بید؟!هاهاها!نمخوام نمخوام!

بنجنس... بنجنس وروجک :کله تو دیوار:

:*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد