روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد

1. فردا صبح باید در جمع همه مشاوران روانشناس شهر صحبت کنم و با ادب و احترام بهشون یاد بدم که پا تو کفش وکلا نکنن! از طرف واحد مشاوره آموزش و پرورش دعوت شدم. خدا به خیر بگذرونه.


2. امروز عصر اولین جلسه ذره بین در سال جدید خواهد بود.


3. هرچی زنگ میزنم به موبایل کارشناسی که باید روی اصالت خط موکلم نظر بده خاموشه. نکنه طوریش شده؟!


4. صبح داشتم ماشینو از پارکینگ اداره پست در می آوردم، دیدم فرمانداری شلوغ پلوغه. همچین مشکوک. برادران با بی سیم و اینا. ظهر دیدم اخبار میگه رئیس جمهور اومده اصفهان. زودتر نفهمیدیم حداقل بریم پیشواز :دی


5. دیشب زنگ زدم به خانم دیزاینره ، گفتش خوشحال میشه که طرحامو اجرا کنه!


آنچه در ذیل میخوانید خلاصه مکالمات حضوری من با دیزاینر دوم در محل پروژه بعد از بازدید کامل از همه جا میباشد! :دی



ایشون: خب! اینجا "باید" تی وی روم بشه با یه سری راحتی پر از کوسن.

اینجا و اینجا و اینجا "باید" فلاورباکس بزنیم.

اینجا رو "باید" پوستر کار کنیم.

کف که کف پوش میشه.

اونجا و اونجای سقفو کناف کار میکنیم.

آشپزخونه "باید"...

اتاقها که رنگش تغییر میکنه.

"باید" زردوخاکستری بشه.

اون اتاق "باید" سبزوکرم بشه.

اون اتاق "باید" استخونی وآبی بشه.

اون پله ها پارکت میشه.

برای مبلمان بعد تصمیم میگیرم!

واسه اون قسمت حیاط "باید"...


من: اوکی. کافیه. از زیارتتون خوشحال شدم. برسونمتون؟


ایشون: بله؟؟!!


من: عزیزم من قراره اینجا زندگی کنم.

من از قبل واسه همه جا تصمیم گرفتم و فقط از شما میخوام اگه جاییش با اصول علمی طراحی و اجرا مشکل داره برام توضیح بدین.

من تی وی روم نمیخوام. تی وی روم من فقط یه کاناپه داره.

از فلاورباکس بدم میاد. میخوام همه جا کاکتوس بذارم.

کف سالنها حتما سرامیک میشه.

اتاقها طرحش با دخترم و خودمه.

همسرم برای پشت بوم و حیاط نقشه داره.

حاضر هستین تو اجرا به ما کمک کنین؟


ایشون: آهاااا...لطفا شب تماس بگیرین.

من: بسلامت!




 1. توسط دوستی که دیزاینر دیروزی رو معرفی کرده بود مطلع شدیم که ایشون ناراحتی کلیه دارن و دیشب تا اطلاع ثانوی بستری هستن! 

دیزاینر دیگه ای یافتیم و برای فردا قرار گذاشتیم. از ادبیاتش موقع تماس اصلا خوشم نیومد. اما تحمل نمودم:(


2. پیشنهاد بزرگ و جالب قبل از عید یادتونه؟ امروز تصمیم نهاییمو که عرض یک دقیقه از مثبت به منفی تبدیل شد اعلام کردم. 


1. امروز یه رای خوب گرفتم. خوشحالم واسه موکلم که پدرشوهرش اینقدر مهرشو نداد تا مرد و بعدش هشت تا ورثه ، زمین موکلمو بالا کشیدن اما حالا اون معامله رو باطل کردیم.


2. قبل از عید یه خونه بزرگ خریدیم با همون نقشه ای که چندسال دنبالش بودیم. امروز ، یه دیزاینر بردم و براش توضیح دادم که میخوام کجاشو چجوری بازسازی کنم. وسط توضیحات اینجانب ، آپاندیس دیزاینر طفلک ، درد گرفت. رفت اورژانس!