روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد

1. تحت اجباری که خودم از ناحیه خودم احساس کردم ، "ما ، ملت و عدلیه" از لیست موضوعات وب حذف شد. ممنون که درک میکنین:(


2. پنج شنبه و جمعه همونطور که انتظارشو داشتم گذشت:(


3. امشب از طرف همکارای همسرم ، شام دعوتیم رستوران. ابدا دلم نمیخواد برم اما دخترم امروز اولین امتحانشو داده و بد نیس ببرمش:(


4. گوشواره ها رو تحویل گرفتم. خوشگل شدن. عملا به این نتیجه رسیدم که شغل دومم یا برای بازنشستگی ، میتونه تو این مایه ها باشه:\


5. صبح ، گاری کوچولومو بردم کارواش بعد از اینکه اینهمه بارون خورده بود.

مسئولش زد تو سیستم و گفت امروز سرویستون رایگانه. خوشحال شدم که تعهدشون فقط واسه رو دیوار نیست.

رو دیوارش نوشته: به ازای هر شش شستشو ، یکبار رایگان.


6. به موازات "ذره بین" و "پاتوق" برای همکاری در یک کارگاه کاملا متفاوت غیرتخصصی دعوت شدم. خداروشکر بابت اعتماد دوستان و اینکه بازخورد فعالیتهامو دارم به نحو مطلوب میبینم.


7. مامور ابلاغ یه رای عالی برام آورد.

منشیم زنگ زده به موکلم و براش توضیح داده که رای تون با این محتوا ابلاغ شده. موکلم هم گفته: خب مهم نیس!



نظرات 17 + ارسال نظر
کــــاکتوس صــــورتی شنبه 21 اردیبهشت 1392 ساعت 07:58 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

راستی ما هم رمز لازمیم

ینی چ براش مهم نی؟
چرو شکایت کرد پ؟

مردم فیلمن.
انگار اصن نفهمیده منشیم چی گفته

بااااعشه:دی

کــــاکتوس صــــورتی شنبه 21 اردیبهشت 1392 ساعت 08:10 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

نع سریالن
سال ها گفته و از گفته ی خود دلشادم!
که سریالن همه رو فیلم میکنن

Masʘ‿ʘd شنبه 21 اردیبهشت 1392 ساعت 11:03 ب.ظ

رجب بهانه ای است برای دوستی با خدا ، لحظه هایت سرشار از این دوستی باد


یادش بخیر همچین شبی برا بار دوم مهرم شدم (منظورم تو مکه)



خدا قسمت همه کنه

ینی واقعا اگه اون جمله تو پرانتزو نمی نوشتی نمی فهمیدم "مهرم" چیه!

مهرم نه دلبندم، محرم



یه بار قسمت من شد. اما اگه دیدگاه الانو داشتم اون یکبارم نمی رفتم

رسول آفتاب شنبه 21 اردیبهشت 1392 ساعت 11:35 ب.ظ http://www.bazmshahi.com/

بنده تمامی مطلب شما را نزدیک 6 ماه است پیگیرم این هم فکر کنم اولین نظرم باشه خیلی مشتاق هستم تصویری از این گوشواره هایی که سفارش داده اید و آماده شده مشاهده کنم خوشحال میشم ببینم تصویر اونرا البته در صورت امکان با تشکر

سلااااااااام آقا.
خیرمقدم.
خوبین؟
سروش جان و همسرمحترم خوبن؟

خب.... 6ماه هی میاین و میرین و دریغ از یه سلام علیک خشک و خالی!
اینه رسمش؟
هی روزگااااار....


امکانش نیس چون من هنرشو ندارم.
اگه خواسته باشین میتونم با تموم جزئیاتش براتون توضیح بدم

ژیگول یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 12:46 ب.ظ

من درک نم کنم چرا حذف شد عایا؟؟

وای بر این عصر جمعه
الهم عجل لولیک الفرج

رفتید مهمونی؟؟
یعنی شیرینی هم داشتند؟؟

گاری؟؟!!

میدونی من این وبو واسه تخلیه هیجانات و درددلهای غیر تخصصی زدم. اگه بخوام دوباره پرونده هامو اینجا هم مرور کنم و با تعریف کردنش و سئوالاتی که به تبعش واسه رفقا پیش میاد و باید جواب بدم بازم درگیر کاروکاروکار بشم دیگه همه انرژی و اعصابم میره



اره شیرینی هم بود.اما خوشمزه نبود. نخوردما. از ریختش میگم. اصن دلت نخواد. یه پست داشتم اونو نخوندی. اگه بخونیش روحت میپره


اره بابا...گاری. پس چی؟ پورشه؟ دیگه خودمو گول که نمیتونم بزنم با یه پراید

M.Masoud یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 05:40 ب.ظ

عکس شاهکار هنریتون (گوشواره ها ) رو بزارید ببینیم

نم خواااام

M.Masoud یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 07:18 ب.ظ

آیوم چندی زش شده این گوشوارا کو عسکشو نیمزاره ما سیل کنیم
می نه؟

نع!
دلیلشو واسه رسول آفتاب نوشتم

کــــاکتوس صــــورتی یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 07:47 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

وقتی به دیدارت آمدم
بوسه بر گونه ات می زنم
و یواشکی
گوشباره هایت را می بی نم

بپوکین از حسودی



معرکه ای
بی خبر نیا که بندازم گوشم

Masʘ‿ʘd یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 07:57 ب.ظ

همچی گوشواره گوشواره میکنه انگار تهوست:دی

تهو چیه؟!!!

خودم خلقش کردم. هنر خودمه. دوستش دارم. مث اون اسمشو نیار شدی دقیقا. مث خودش. حتی نگارشت داره شکل اون میشه

M.Masoud یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 10:09 ب.ظ

هنرشو نداری؟
چوووووووووووووووووووووم
مسی ای پیرزن صد سالا کو میگند ما بلد نیسیم از ای کارا بکونیم
والا با ای نوناشون

خب بلد نیستم. هیچوقتم یاد نگرفتم. تو کل عمرم فقط دوبار عکس گذاشتم. تو یه فروم یکی میخواس دوتا چیزو ببینه. خودش غیرت کرد یادم داد تا براش بذارم
دیگه هرچی عکس گذاشتم کپی پیست کردم.
پیرزنم خودتی

ژیگول یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 10:50 ب.ظ

کدوم پست عایا
چطور من ندیدمش
ای عمون از این پیری
بسوزه پدر عشخ
هی هی آلزایمرو بگو

اصلا نخونده و ندیده قاطی زدم وای بروزیکه بخونمش

ببین پست شنبه چهاردهم اردیبهشت که رنگ فونتش آبیه
برو بخون و غش کن

ژیگول دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 ساعت 10:10 ب.ظ

هه
منو غش ؟؟
عمرا.

الان میرم با یه پاکت شیرینی میام میشینم میخونمش

خوبی؟ زنده ای؟ نکنه بی جیگولمون کردی؟

گیتاریست دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 ساعت 11:10 ب.ظ

منم خیلی دوست دارم اونطوری زبان بلت باشم
یه کمی بلتم ولی خف لهچم یه کم ضایس !
میسی که اومدی وبم
ولی خب ترکی استانبولی بلدم صحبت کنم !

ترکی هم واسه خودش و بجای خودش خوبه

خواهش

خط خطی! چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 ساعت 02:11 ب.ظ http://omide-babayi.blogfa.com/

میگمو
این شماره گاری شوریرو بده مو گاریمون هی انقد خاکی میشه هی انقد حس میکنم در خط مقدم جبهه میرم برم شهید شم!
یه وعضیا!
ببین چه میکنه این گوشباره ها که رسول آفتابو کشونده اینجا عجایب خلقت کنه کامنت بذاره!
بهتره بگم چــــــــــــــ میـــــــــــــــکنه این بازیکن!:دی

وقتی میام انبوهی از نظرات تایید نشده رو میبینم میفهمم تو اومدی و میفهمم که کلی خواهم خندید
مرسی که وقت میذاری

کارواش الماس ، لاین بالای خ شریعتی. دفتر نسبتا تمیزی داره و محیطش واسه خانمها مناسبه. من ماشینو هیچ جا دیگه نبردم تاحالا. دوسه تا مدیریت عوض کرده اما مشتریاش ثابتند


خودمم واقعا موندم وقتی اسمشونو دیدم. تازه میگن 6ماهه میان و میرن. ببین چه کرده گوشباره:دی که خواننده های خاموشو به سخن درآورده

پرستو پنج‌شنبه 26 اردیبهشت 1392 ساعت 08:43 ق.ظ

باشه. هرجور راحتی. من نمیخواستم اذیت بشی
مبارک گوشواره هات باشه. حتما مث اون انگشتره خاص و قشنگه

مرسی گلم. واقعا اذیتم میکرد اما هروقت هر سئوالی داشتی بپرس تا جوابتو در حد سوادم بدم


مرسی. قشنگه و واسه خودم خاصه. مهم خودمم. نه؟

خط خطی! جمعه 27 اردیبهشت 1392 ساعت 05:47 ب.ظ http://omide-babayi.blogfa.com/

باهم نخندیم! بهم بخندیم!
رامیران به خنده های خانواده می اندیشد!
دین دین دییییییین!

نههههه... تو میای که با هم بخندیم

رامیران بس که پرانرجی و قوجولیه

Masʘ‿ʘd جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 08:04 ق.ظ

این گاری که من دیدم با ...چیمون
تاحالا اب به خودش ندید
اومدم خبیث بازی در بیارم روش چیز بنویسم
که اولش..چیمون نذاشت
دومش یه خانومی بود داشت نقاشی میکشید رو دیوار
حیف شد که نشد موقعیت خوبی بود

این گاری بو میکشه. هروقت میره حموم فوری یه نم بارون میزنه


هرچی تو خبیثی ، اون بچه مظلومه. دستت درد نکنه ...چیمون. خودم بهت رای میدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد