روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد

لوله ماشین ظرفشویی نشتی داشت.

تماس گرفتم که بیان درستش کنن.

تعمیرکار ، دختر کوچولوشو با خودش آورده بود.

دست دخترکو گرفتم با خودم از آشپزخونه آوردمش بیرون.

یه ظرف بستنی و بیسکوییت براش آوردم.

واسه اینکه خجالت نکشه ، سر حرفو باز کردم:


من: چند سالته خاله؟

اون: پنج سال.

من: چقده خوشگلی. اسمت چیه؟

اون: الهام.

من: ماشالا. خواهربرادرم داری؟

اون: بله. یه داداش. اسمش علی.

من: به به. علی و الهام. چه گلهایی. چه لباسهای قشنگی پوشیدی. شلوارت چه شیکه. باید خوب غذا بخوری تا قد بکشی و زود اندازه بشه که تاشو باز کنی. باشه؟

اون: نه خاله. مخصوصا بزرگتر خریدیم که به علی هم بخوره.....


صدا تو گلوم خفه شد... دیگه نمیدونستم چی بگم... دیگه نمیدونستم چی بگم...


نظرات 11 + ارسال نظر
پرستو یکشنبه 13 اسفند 1391 ساعت 06:23 ب.ظ

خب خودت درستش میکردی که این چیزا رو نبینی!

گذشته از شوخی... دل منم درد اومد...

فقط خاستم حالت عوض شه.

نشتی ساده نبود عزیز.
کار تخصصی بود.

آره... درد... حالم عوض نشد اما مرسی

............. یکشنبه 13 اسفند 1391 ساعت 10:41 ب.ظ

هر چند از بهم میگند سنگ دل ولی تا خوندم تو چشمام اشک جمع شد


خدا این شب عیدی هیچ پدری را شرمنده زن و بچه هاش نکن

بیخود میگن. تو به این مهربونی. من که دیگه میشناسمت



امیدوارم. امیدوارم

مهدی دوشنبه 14 اسفند 1391 ساعت 12:24 ب.ظ http://spantman

ایشالله دیکه نشتی نداشته باشی صلوات
دل آدم درد میاد یک فیلمی هم بود که شبیه همینی بود که توی واقعیت برات اتفاق افتاده فکر کنم این امیر جعفری توش بازی میکرد با بجه نوزادش می ره خونه یک زوج سالخورده تعمیر آبکرمکن.

بش باااااد!
ماشین نشتی داشت البته ، نه من

کدوم امیر جعفری؟ ها... این امیر جعفری...
ندیدم فیلمه رو!
ما خودمون فیلمیم...

الف.پ دوشنبه 14 اسفند 1391 ساعت 08:05 ب.ظ

سلام مجدد
خوشحالم که میتوانم نوشته های شمارابخوانم
من هم متاثر شدم
کاش خانواده هایی که وسع مالی محدود دارند بیشتر رعایت کنترل جمعیت را میکردند
موفق باشید

سلام برشما.
منم خوشحالم که میخونین.
جسارتا بنظر من دوتا بچه ، زیاد نیس. این شرایط اقتصادی وحشتناک و غیرپایدار مملکت ماست که اجازه نمیده حتی دوتا بچه رو مدیریت کنیم.
آخه دیگه واقعا دوتا رو نمیشه گفت جمعیت!
هرچند که درمجموع با نظرتون برای کنترل موافقم.

همچنین شما.

خط خطی! سه‌شنبه 15 اسفند 1391 ساعت 03:53 ب.ظ http://omide-babayi.blogfa.com/

بچه های آسمان!
اونجا علی و زهرا بودند!
همیشه یک علی در میان است! :دی

بچه های آسمان همونه که این امیر جعفری توش بازی کرده؟! (کامنت مهدی)

نمیدونم. ندیدم. اما همیشه پای یه بچه طفل معصوم بیگناه درمیان است...آره...

خط خطی! سه‌شنبه 15 اسفند 1391 ساعت 07:20 ب.ظ http://omide-babayi.blogfa.com/

بچه های آسمان اسم یکی از داستانای کتابای درسیمون بود! فکر کنم راهنمایی بود!البته فیلم نامه بود و بازم تا اونجایی که یادمه نوشته ی مجید مجیدی! داستانشم این بود که علی و زهرا خواهر برادر بودند، بعدش یه جفت کفش ورزشی مشترک داشتند که پاره و پسرونه بود! یه روز تو مدرسه ی علی یه مسابقه دو میذارن و جایزه ی نفر دوم یه جفت کفشه! بعله! عزیزای خاله! علی کوچولوی قصه ی ما به بدبختی تو مسابقه شرکت میکنه و هول میشه نفر اول میشه !:دی
فرداش باباشون میره واسشون یک یه جفت کفش میخره!
کلوز آپ!
علی نشسته لب حوض و پاهاشو کرده تو آب و ماهی قرمزای حوض مثه اینه که دارن پاهای کوچولوشو بوسه باران میکنند!
کات!

آها... یادم اومد... دیدمش پس. آره... پس اون امیر جعفری که مهدی میگه یه داستان دیگه س

مرسی ع د

کــــاکتوس صــــورتی چهارشنبه 16 اسفند 1391 ساعت 04:52 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

داغان کردی مارووووووووو
آخی که چقدر از این بچه ها داریم

<3 پنج‌شنبه 17 اسفند 1391 ساعت 07:08 ق.ظ

تابلو، نقاش را ثروتمند کرد. شعرِ شاعر به چند زبان ترجمه شد. کارگردان جایزه ها را درو کرد. و هنوز سر همان چهارراه واکس میزند کودکی که بهترین سوژه بود!:|
خوبه ماهم ی فیلم سینمایی تولید کنیم با این اسم :بیاید با طبیعت آشتی کنیم !
اثر زیتون و مخاطبان:-)
ولا من خودم دادشم چند ساله مزدوج شده ی لباس خوشجل داشت ازش کف رفتم حیف برام یکم تنگ بود زود پاره شد:-(
از اینکه با من همدردی کردین متشکرم !;-)

میکشمت
میکشمت


فکر کنم اسمت یه چیز دیگه بود
گرفتی؟

<3 شنبه 19 اسفند 1391 ساعت 05:45 ب.ظ

واقعا با کشتن من مشکلات حل میشه؟:-)
پس این گوی این میغان!!:-)

ولا من کسی رو نگرفتم!!!:-o
اسمم چه بوده است؟!!o_Oخ

نه حل نمیشه.
خیالت راحت.
یه چیزی گفتم همینجوری بخندیم!

حالا بعدا اسمتو میگم بهت

<3 شنبه 19 اسفند 1391 ساعت 06:24 ب.ظ

خب میدونسم دلتون نمیاد منو بکشید!!آخه شیشه
خورده دارم دستتون زخم میشه
:D
خندیدن حق مسلم ماست!!!
خب بگید !!! o_O
اسمم چیه؟

گفتم که بعدا میگم. چند ماهه دنیا اومدی؟

<3 شنبه 19 اسفند 1391 ساعت 06:48 ب.ظ

:|
نمیدونم از صبرم پیداس 9ماهه به دنیآ اومدم!:-/


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد