روزانه های زیتون
... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون
... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسددرباره من
... فرضم کن ستاره ای ، بر بام ترانه گفتن / فرضم کن جوانه ای ، بیزار از خزان خفتن ...
ادامه...
جدیدترین یادداشتها
همهنویسندگان
- زیتون 519
بایگانی
- بهمن 1394 1
- دی 1394 1
- آذر 1394 2
- آبان 1394 4
- مهر 1394 4
- شهریور 1394 6
- مرداد 1394 8
- تیر 1394 7
- خرداد 1394 12
- اردیبهشت 1394 6
- فروردین 1394 1
- اسفند 1393 2
- بهمن 1393 3
- دی 1393 7
- آذر 1393 5
- آبان 1393 5
- مهر 1393 4
- شهریور 1393 9
- مرداد 1393 13
- تیر 1393 13
- خرداد 1393 15
- اردیبهشت 1393 15
- فروردین 1393 12
- اسفند 1392 16
- بهمن 1392 24
- دی 1392 19
- آذر 1392 23
- آبان 1392 25
- مهر 1392 22
- شهریور 1392 13
- مرداد 1392 12
- تیر 1392 23
- خرداد 1392 34
- اردیبهشت 1392 34
- فروردین 1392 3
- اسفند 1391 15
- بهمن 1391 11
- دی 1391 9
- آذر 1391 3
- آبان 1391 5
- مهر 1391 7
- شهریور 1390 1
- تیر 1390 4
- اردیبهشت 1390 4
- فروردین 1390 18
- اسفند 1389 13
- بهمن 1389 13
- دی 1389 13
تقویم
بهمن 1394| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | |||||
| 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
| 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
| 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
| 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
جستجو
آمار : 211975 بازدید
Powered by Blogsky
دگرگونه بیست و یک
.....مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ.......
پ.ن
1. آیه شریفه ای از قرآن.
2. مرسی خداجونم.
3. خدایا کمکم کن تا ایمانم ، نام و نان برایم نیاورد... "دکتر شریعتی"
زیتون
چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 07:30 ب.ظ
خداروشکر که هرچی دارم تعصبی نیست
بخاطرتو وبلاگمو آپ میکنم نظری که اینجا گذاشتم اونجام میذارم با کمی تغییر اگر دفاعی داری بیا بگو ولی بدجور هم دل مرا شکستی هم دل آن کمثل الحمارت را خیلی راحت توهین میکنی وادبت را به رخ میکشی خیال نکن اینها جواب ندارد اگر منظورت از ریا حرفیست که درباره فرزند من زد این خانم دوشب مهمان من بود وباچشمش دیده بودچیزی نبوده که من برایش گفته باشمو ریا کرده باشم از بخواهم بیاید اینجا مطرح کند بی رضایت واجازه من گفت اگر هم چادرم ریاست که دلیلش را در نظر متن قبلت گفتم اگر تأییدش کنی کمی بخودت بیا اینهمه تأیید دیگران توراهم خراب میکند اگر خودت را جمع نکنی قضاوت توهم بیرحمانه بود میشد کمی آرامتر صبور تر توجیهش کرد که البته باآن شرایط متشنج شما شاید توقعی زیاده از سعه صدر وتوان تو بودبنشین آیه وحدیث وبند وتبصره ردیف کن ببینم جواب دل های شکسته را به خدا چگونه میدهی
آپ کردی واقعا؟ بخاطر من؟ مرسی.
ولی اگه میگی تغییرش کمه پس نمیام. همینجا جواب میدم بهتره. باشه؟
چون میبینم که شمشیرو حسابی از رو بستی. بدون کوچکترین رعایت و ملاحظه!
اون آیه (کمثل الحمار) حرف من نیس. مثال قرانه. اگر به ادب خدا یا نص قران معترضی با خود خدا وارد مذاکره شو. بهتر جواب میگیری.
میدونی چیه؟
بابت اینکه تو پ.ن نوشتم بستگان خانم مبلغه مجبور به ریا هستن هیچ اشتباهی نکردم.
تو مجبور به ریا شدی بخاطر اون. بپذیر. قبول کن. شجاعت داشته باش و بگو مجبور شدم.
قبل از اینکه با اون خانم بیای چند جلسه دیگه هم اومده بودی.
با اینکه چادر داشتی اما آرایش هم داشتی.
زیر چادر کلاه میپوشیدی و شالت طوری بسته میشد که من گردن و آویز گردنبندتو میدیدم. حتما بقیه هم دیدن.
وقتی حرف میزدی دستاتو از زیر چادر بیرون می اوردی و تکون میدادی.
اما چهارشنبه حتی یه کرم ساده هم نزده بودی.
حتی یه تار مو بیرون نبود.
یکبار دستات از زیر چادر بیرون نیومد.
جوری محکم به خودت پیچیده بودی که...
بهار
خودت باش.
خود واقعیت.
حریم اونجا رو همه جوره میشه حفظ کرد.
اون خانم درمورد پسرت حرفی زد که هیچ ربطی به تو نداشت و منظور منم اون نبود.
اما اگه واقعا اعتقادات قلبی تو اونجوره که پسرتو باهاش تربیت کردی پس چرا تو میت که من بار اول دیدمت با ظاهر دیگه ای بودی؟؟؟
نگو میت یه مهمونی بود.
اونجا مکان مختلط عمومی بود.
تو آرایش غلیظ داشتی.
چادر نداشتی.
بهار
ریا یعنی همین.
یعنی تو دلت میخواد شیک و رنگارنگ باشی.
خیلی جاها هم هستی اما شجاعت ابرازشو پیش کسی که اعتقداتش همرنگ تو نیس نداری.
پس نگو به حرمت مکان چادر پوشیدی.
تو دیدی که اونجا کسی با خانمهایی که با مانتو میان کاری نداره.
حالا فرض که به حرمت مکان بوده.
اینبار که با این خانم اومدی مسئله فقط چادر نبود.
تو کلا یه آدم دیگه شده بودی.
میترسیدی بلند و با دستات حرف بزنی.
میترسیدی چادرتو رها کنی.
اره شرایط ما متشنج بود.
من حالم خوش نبود.
همه درد دلهای فاطمه داشت مث یه فیلم از جلو چشمام رد میشد و انگار آتشی که اونو سوزوند روح منو میسوزوند
اما
نفهمیدم منظورت از تایید دیگران که قراره منو خراب کنه چی بود؟؟؟
محض اطلاعت من دارم فقط پوئن منفی میگیرم از همه طرف.
خیلی تلخی بهار.
خیلی تلخ شدی.
بچه ها همشون بدون استثنا به من در موردت هشدار داده بودن اما من همیشه میگم خودم باید تجربه کنم. حالا تجربه ت کردم. خیلی تلخ شدی...
فهم متن عربی چندان کار سختی نیست ولی کاش ترجمه ی فارسیش رو هم میذاشتی دوست عزیزم!
نص صریح قرآن میگه خودکشی (خودسوزی) حرامه! شما با اون حماییت از خودسوزی دوستتون و این آیه دارین به تضاد شدید افکارتون اعتراف میکنید که!
حمایت از خودسوزی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدایا همه رو شفا بده لطفا....
الان تضاد شدید افکارم یعنی مچ گرفتی؟ خوشحالی؟ باشه!
توی همین قرانی که ازش مثال زدی برای خودکشی آیه هست برو بخون که خودت هم مشمول همین آیه نشی که فقط هرجا بنفعته ومیخوای کسیو تحقیر کنی باپررویی ازقران شاهد میاری وهرجا بضررته حرف دیگران رو با توهین جواب میدی وهمین قران رو رد میکنی...حرفی که اون مبلغه زد هم از قران مثال زد
"وَلاَ تَقْتُلُوَّاْ أَنفُسَکُم‌ْ إِن‌َّ اللَّه‌َ کَان‌َ بِکُم‌ْ رَحِیمًا ; خودکشی نکنید. خداوند نسبت به شما مهربان است."
پس کسی که خودشو میکشه از رحمت خدا ناامید شده یا جنون آنی پیدا کرده که درهردو مورد منو تو نمیتونیم بگیم صد درصد بخشیده میشه یا عذاب...فقط خدا میدونه
حضرت علی(ع) فرمود: <مومن ممکن است به هر نوع مرگی بمیرد، اما خودکشی نمی‌کند.
پس باز هم خودکشی از بی ایمانی میشه که بازهم فقط جنون میتونه ردش کنه
هرچند که شاید شماودوستات هم به اون مظلومه تهمت میزنید واو خود را نکشته باشداین را هم خدا داند وبس
تو انقد ضعیفی که حتی جرأت نداری نظرات رو تأیید کنی وجوابشو بدی هرچند میدونم بازم به سنگر توهین در لفافه کلمات سقلمه وکنایه پناه میبری اما دلم میخواست همون توهیناتم میشنیدم تا شخصیتت برام روشن تر وشفاف تر بشه
مرسی خداجونم که چهره واقعی برخی آدما رو به وقت وبجا نشونم میدی اونایکه ادعای کاذبشون به عرش میرسه وانقد ضعیفند که رو برخوردشون حتی دربرابر نظر به ظاهر خطا نمیتونند کنترل داشته باشن این غرور وخود برتر بینیت زمینت میزنه ناجور اون روز بیاد دلی که شکستی بیفت
من چهارشنبه عصر تا شنبه عصر سراغ نت نمیام چون معمولا میرم خونه مادرم که خارج از شهر خودمونه و یا کنار دخترم هستم که همه هفته رو تنها بوده.
میبینی دوباره قضاوت کردی؟؟؟ تایید نظرات که جرات نمیخواد. یاد حرف نوید افتادم که تو صندلی داغ بهم گفت: رانندگیت مث همه خانمهای دیگه س چون پارک دوبل نمی کنی. نوید نمیدونست اولا پارک دوبل کار آنچنان مردانه ای نیس و ضمنا دست من نباید از لحاظ پزشکی بهش کوچکترین فشاری بیاد!
بازم به تو که دوتا فرض (جنون و بی ایمانی) رو در نظر میگیری.
پس ممکنه دوست ما دچار جنون شده باشه. درسته؟ مرسی.
خدایا منم ازت ممنونم.
میشه بهم بگین چرا نظرم رو تایید نکردین؟
فقط یه سوال ازتون پرسیده بودم !
وا؟ خوبی؟ مگه جواب سئوالتو تلفنی نگرفتی ازم؟!
انتظار داشتی بیام همون جوابو دوباره اینجا بنویسم؟؟؟
میخواستی همه بخونن؟
اگه از نظر خودت ایرادی نداره منم مشکلی ندارم. دوباره سئوالتو بپرس تا جواب مشروح بدم!