روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد

پاتوق سه

امروز ، در سومین پاتوق با رفقا دور هم بودیم.

  

مباحثی که با هم تبادل نظر و تجربه کردیم: 

1. پیامبر از "خودباوری" ، پیامبر شد. 

 

2. کلاغها قارقار میکنند! 

 

3. فلسفه رکوع و سجود. 

 

4. صف طویل و دردناک برنج! 

 

5. بررسی کتاب "سئوال پس از سئوال" 

نوشته "جان میلر" با ترجمه "عطیه رفیعی" 

 

6. تکخوانی آواز (فولکوریک). 

 

7. تلاش و تعقل یا تسبیح تربت و ذکرشمار چینی! 

 

8. نقد یکی از اشعار "فاضل نظری". 

 

9. ای انسان! تمام هستی برای توست. 

 

10. صدور فتوایی خطرناک از ناحیه زیتون پس از بحثی تامل برانگیز! 

 

11. به مسائلی ارزش و بها بدهیم که از دردهایمان بکاهد.  

 

12. شعرخوانی زیتون از شعرهای خودش!

 

13. داستان خوانی یکی از دوستان از نوشته های خودش. 

 

14. تکخوانی آواز. 

 

منوی این هفته : کیک و گز و دمنوشهای خوشمزه. جای همگی خالی.

نظرات 9 + ارسال نظر
Masʘ‿ʘd دوشنبه 9 بهمن 1391 ساعت 05:17 ب.ظ

. کلاغها قارقار میکنند!

منظورتون کی بوده تو جلستون

واضحه که!
کلاغها!

کــــاکتوس صــــورتی دوشنبه 9 بهمن 1391 ساعت 05:21 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

حالا دل منو آب کنید
من این مورد 4 رو دلم میخواست بدونم چی گفته شده
چون واقعا برام جای تاسف داره!

کلاغ کارشه قار قار کنه ما باید خونه هامون رو ضد صدا بسازیم!

دلت آب

دردناکه واقعا. نمیشه بگم وگرنه مینوشتم



اوهوم.اوهوم

دنیا دوشنبه 9 بهمن 1391 ساعت 07:01 ب.ظ

س ع د شویسعرخودت چی بوده خوندی برام بن

س ع
یکی از شعرهای همین روزا
اگه خواستی میخونم برات.

ریحان پنج‌شنبه 12 بهمن 1391 ساعت 10:19 ق.ظ

اهلی که شدی رهایت می کنم آن وقت!

بی رحم نشو ریحونی. دلت میاد زیتونو رها کنی؟ پس اصلا مسئول نیستی. آقا اصن حواسم باشه که اهلی نشم

ریحان پنج‌شنبه 12 بهمن 1391 ساعت 10:20 ق.ظ

خوب راستش یادم رفته کدام مطلب را می خواستی بخوانی :دی:دی هرکدام را می خواهی بگو

عجب پروژه ای شد. میام بهت میگم

یه دوست دیگه شنبه 14 بهمن 1391 ساعت 07:56 ق.ظ

بازم چه خوب.

بازم مرسی.

و مرسی که اومدی ذره بین.

یه دوست دیگه یکشنبه 15 بهمن 1391 ساعت 08:28 ب.ظ

مگه اومدم ؟؟!!

مگه نیومدی؟؟؟!!!

یه دوست دیگه سه‌شنبه 17 بهمن 1391 ساعت 07:53 ق.ظ

چوم ، رانیمبرم.
حالا به فرض که اومده باشم ، مگه منو میشناسین؟؟!

هاهاها...
پس نمیشناسم؟! چی فکروخیال کردی؟!

ریحان سه‌شنبه 24 بهمن 1391 ساعت 08:58 ق.ظ

نه! منظورم به آدم ها بود که خوب که اهلیشان که شدی رهایت می کنند آن وقت

آها... افتاد
آره... ادمهای بی مسئولیت!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد